در حاشیه حذف یارانه‌ها از مواد شوینده

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/3/7 9:50 صبح

در حاشیه حذف یارانه‌ها از مواد شوینده

در حالی در این هفته، دولت و شورای اقتصاد پس از سال‌ها کشمکش، یارانه‌های مواد شوینده را از سبد حمایتی خود حذف کردند که از بدو انقلاب تاکنون «یارانه‌ها» یکی از چالش‌‌برانگیزترین موضوعات مدیریت کشور بوده است.

 پرداخت یارانه‌ها پس از انقلاب اسلامی به منظور توسعه عدالت اجتماعی و در راستای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر صورت می‌گرفت. اما در سال‌های اخیر به منظور حمایت از تولیدکنندگان و با رویکرد افزایش توان خرید مردم به تدریج همین یارانه‌ها از سبد حمایتی دولت حذف می‌شوند.

اصولاً نظام پرداخت یارانه‌ها از نظام اقتصادی سوسیالیستی سرچشمه می‌گیرد و بیش از هر کس، دولت مهندس میرحسین موسوی بر به کارگیری چنین نظامی پافشاری می‌کرد.

نظام پرداخت یارانه‌ها به رغم هزینه‌های سرسام‌آور آن و اجرای طرح‌هایی چون بسیج اقتصادی، توزیع کوپن و... نتوانسته اهداف اولیه طراحان آن را در کشور در راستای تامین معشیت اقشار آسیب‌پذیر جامعه برآورده کند.

هدفمند نبودن نظام یارانه‌ها در سالیان پس از انقلاب بیش از هر چیز به اتلاف منابع در کشور منجر شد. از طرفی به دلیل عدم ثبات لازم در حوزه اقتصاد، تولیدکنندگان نیز ترجیح می‌دهند، تولیدات خود را به صورت آزاد و خارج از شبکه یارانه‌ای به بازار عرضه کنند.

منابع و اعتبارات گسترده‌ای که در سالیان پس از انقلاب صرف پرداخت یارانه‌ها شد نه‌تنها نتوانست عدالت اجتماعی را در جامعه مستقر کند بلکه به فرآیندهای نامطلوبی چون قاچاق، عرضه غیرقانونی کالا، احتکار، ایجاد بازارهای کاذب و دلالی و... در جامعه ختم شده است.

دولت‌های پس از انقلاب سعی کرده‌اند با پرداخت یارانه‌ها به‌خصوص برای اقلام ضروری چون نان، قند و شکر، روغن، سوخت، مواد شوینده، لوازم‌التحریر، میوه و تره‌بار، مواد لبنی و... از روند صعودی قیمت‌ها جلوگیری کرده و به نوعی مانع از افزایش نرخ تورم شوند، اما تحقیقات نشان می‌دهد که یارانه‌ها نه‌تنها مانع کنترل قیمت و نرخ تورم نشده بلکه بورس‌بازی تقاضاها و قیمت‌های کاذب را به دنبال داشته است.

اگرچه دولت موظف است آموزش، امنیت و سلامت در جامعه را به هر شکل ممکن و در حد مطلوب و مطابق با نرخ رشد و توسعه به صورت رایگان فراهم کند اما سیاست‌های پرداخت یارانه‌ها باعث شده این 3 قلم موظفی دولتی نیز تحت تاثیر قرار گیرد. به‌طوری که کارشناسان معتقدند اگر دولت‌ها در 30 سال گذشته حداقل 30 درصد میزان یارانه‌ها را صرف توسعه مراکز بهداشت و بهداشت جامعه کرده بودند، قطعاً کشور، امروز بسیاری از محدودیت‌های بخش درمان را نداشت و در حوزه سلامت جزو کشورهای توسعه‌یافته به‌شمار می‌رفتیم. این مساله در خصوص بخش‌های امنیت و آموزش نیز مصداق پیدا می‌کند.

 از طرفی گاهی یارانه‌ها نیز در جهت خلاف مصالح عمومی و سیاست‌های کلی نظام هزینه می‌شد. مثلاً پس از 25 سال جامعه پزشکی کشور خواستار لغو یارانه‌های قند و شکر و روغن شد، چراکه هر 3 کالا به دلیل قیمت پایین و یارانه‌ای، مصرف بسیار بالایی در جهت تهدید سلامت کشور داشتند و یا یارانه‌های آرد و نان، سبب افزایش میزان مصرف بی‌رویه نان شده بود که سرمایه‌های کلان کشور را در حوزه‌های کشاورزی، صنعت و مواد غذایی تهدید می‌کرد. این موضوع در بخش سوخت و به‌خصوص بنزین نیز پس از افزایش جهانی قیمت نفت خودنمایی می‌کرد.

نکته دیگر این‌که پرداخت یارانه‌ها باعث دخالت مستقیم دولت در قیمت‌گذاری‌ها می‌شد. این موضوع در اقتصادی ناپایدار و بی‌ثبات بیش از هر چیز امنیت تولید را هدف قرار می‌داد تا آنجا که در بسیاری از مواقع تولید فاقد صرفه اقتصادی لازم بود و پس از کاستن تدریجی از کیفیت، میزان کمیت نیز تحت تاثیر قرار می‌گرفت تا این‌که صنعت مربوطه از پا درآمده و تعطیل می‌شد.

 عدم واقع‌نگری عوامل دولتی به هزینه‌های تولید و تلاش در جهت کاهش یارانه‌ها و فاصله نرخ رشد قیمت‌های تعیین شده تا نرخ تورم موجود در جامعه از مهمترین چالش‌هایی است که صنعتگران و تولیدکنندگان با سیستم دولتی دارند که گاهی حتا به شدت بازار آزاد را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و تولیدکنندگان سعی می‌کنند با محدود کردن میزان تولید خود دولت را تحت فشار قرار دهند.

نظام پرداخت یارانه‌ها پس از 30 سال به تجربه‌ای شکست خورده در مسیر تامین عدالت اجتماعی تبدیل شده است. در این میان دولت نهم قوی‌تر از دولت‌های گذشته تلاش کرد، به نوعی این تجربه شکست‌خورده را از سر خود باز کند.

 هرچند محمود احمدی‌نژاد رییس دولت نهم در شعارهای انتخاباتی و سفرهای استانی، تامین عدالت اجتماعی را مهمترین اولویت کاری خود اعلام کرد اما شجاعانه تن به کاهش یارانه‌های سوخت داد و با اجرای طرح کارت سوخت در اولین اقدام تلاش کرد ضمن کاهش یارانه‌های سوخت، تخلفاتی چون قاچاق سوخت را کنترل کند -‌البته در این مقال به دنبال بررسی موفقیت یا عدم موفقیت طرح کاهش یارانه‌های سوخت نیستیم- دولت نهم در اقدامی دیگر برخی از تعرفه‌های گمرکی را کاهش داد تا با واردات اقلامی چون شکر، قیمت داخلی آن را تنظیم کرده و خود را از پرداخت یارانه در این بخش نیز معاف کند تا این‌که بالاخره در این هفته اعلام شد یارانه‌های مواد شوینده نیز از سبد حمایتی دولت حذف شده و پیش‌بینی می‌شود در آینده نزدیک نیز کالاهایی چون سیمان و لبنیات ‌به‌تدریج از سبد حمایتی دولت خارج شوند.

در حقیقت تلاش دولت نهم برای حذف یارانه‌ها را باید جدی گرفت! این سیاست باید در انتهای دولت سازندگی به شکل جدی‌تر پیگیری می‌شد تا پس از قریب به 13 سال با انبوهی از منابع و فرصت‌های تلف شده روبه‌رو نباشیم.

 نکته قابل توجه در اینجا، چگونگی مدیریت منابع و اعتباراتی است که قرار بود در قالب یارانه و در جهت حمایت از اقشار آسیب‌پذیر و توسعه عدالت اجتماعی به جامعه تزریق شوند. قطعاً با حذف یارانه‌ها فشارهای سنگینی به اقشار آسیب‌پذیر جامعه وارد خواهد شد. اما دولت می‌تواند با چند رویکرد این نوع فشارها را کاهش دهد. شاید مهمترین رویکرد به‌کارگیری این اعتبارات در جهت توسعه زیرساخت‌ها و حمایت از تولید باشد.

 به نظر می‌رسد با توسعه زیرساخت‌ و حمایت از تولید به‌تدریج وضعیت اشتغال و درآمد اقشار مختلف جامعه بهبود یافته که نتیجه آن افزایش قدرت خرید مردم است. در کنار این موضوع بحث‌های تامین اجتماعی و ارایه خدمات مطلوب‌تر نیز باید در دستور کار دولت قرار بگیرد و خدمات تامین اجتماعی همه نیازهای اجتماعی افراد عضو را پوشش دهد، نه فقط چند قرص مسکن و شربت تب‌بر.

بدیهی است که نظام فعلی تامین اجتماعی با تامین منابع و اعتبارات کافی می‌تواند با اصلاحی دوباره خدمات شایسته‌تری را به جامعه ارایه کند. ضمن این‌که این نوع خدمات در جهت رفاه عمومی اولاً اثربخش‌تر و ثانیاً ماندگار است تا این‌که حمایت‌ها را به صورت یارانه هدر دهیم.


قاچاق گندم از فارس به افغانستان و عراق!

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/3/7 8:14 صبح

 

قاچاق گندم از فارس به افغانستان و عراق!

در حالی که با بروز خشکسالی شدید در سال زراعی جاری، پیش بینی می شود حجم تولیدات گندم در کشور به خصوص استان فارس به عنوان قطب کشاورزی ایران کاهش یابد، قاچاق این محصول استراتژیک به کشورهای عراق و افغانستان آغاز شده است! 
همه ساله  برداشت گندم از نیمه دوم اردیبهشت ماه و از شهرهای جنوبی استان فارس که عمدتاً اراضی دیم هستند، شروع می شود. گرچه تاکنون جهادکشاورزی و دیگر دستگاه های مسئول از میزان برداشت گندم در مزارع جنوب استان اطلاعاتی منتشر نکرده اند، اما گزارش ها حاکی از تلاش اتباع کشورهای عراق و افغانستان برای خرید و خروج قاچاق این محصول به کشورهای خود خبر می باشد.
یک کشاورز منطقه فیروزآباد فارس گفت: یک تبعه کشور افغانستان محصول گندم امسال را به ازاء هر کیلو 350 تومان پیش خرید کرده است.
حاج رضا بخشی پور گفت: حدود 20 روز دیگر محصول را درو می کنم اما این تبعه افغانی هزینه های کمباین برای درو گندم و هزینه های حمل آن به خارج از زمین را نیز پذیرفته است.
این گندم کار فارس یادآور شد: ما فقط قرار است قسمتی از زمین و برق را برای بوجاری و بسته بندی گندم در اختیار آنها بگذاریم. حتی هزینه های کارگری را هم قبول کرده اند.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا این اقدام خود را مخالف منافع ملی نمی داند؟ گفت: امسال دولت تغییر چندانی در خصوص قیمت گذاری گندم انجام نداد و قرار بود هر کیلوگندم را 290 تومان از ما خریداری کند در حالیکه من گندم را کیلوئی 350 تومان بدون هر گونه هزینه درو و حمل و نقل و کارگر به افغانی ها فروختم. این خودش درآمد برای کشور است!
بخشی پور افزود: حدود 12 میلیون تومان به بانک بدهکار هستم و هر روز بانک فشار وارد می کند که پول را برگردانم. از بخشش جرائم تسهیلات سفر ریاست جمهوری هم چیزی اعمال نشد ضمن اینکه نرخ تورم هم به شدت بالا رفته و هزینه ها پاسخگوی تولید نیست.
وی گفت: در تابستان هم آب نداریم که بتوانم محصولی بکارم و ما را مجبور کرده اند که در تابستان چیزی نکاریم.
وی گفت: ما هم باید زندگی کنیم. شاید با این وضع خشکسالی سالی دیگر هم نتوانستم محصولی بکارم. حداقل از شر بانک خلاص می شوم.
سید رضا زارع کشاورز منطقه مرودشت هم از پیش فروش محصولات خود به اتباع عراقی و افغانی خبر داد و گفت: نیمی از محصول امسال را به یک تبعه افغانی به قیمت 370 تومان برای هر کیلو فروختم و قرار بود مابقی را به دولت تحویل دهم.
وی گفت: تبعه دیگری از کشور عراق هم مابقی محصول را به قیمت 400 تومان برای هر کیلو خریداری کرد که من هم فروختم.
زارع گفت: قیمت 290 تومان دولت در برابر افزایش هزینه های تولید مثل کارگر، بذر، کود و سم و هزینه های حمل ونقل و برداشت منطقی نیست.
وی ادامه داد: سال گذشته دولت قیمت ها را تغییری ندارد در حالیکه طبق مصوبه مجلس شورای اسلامی، نرخ خرید تضمینی بایستی مطابق تورم افزایش یابد.
این کشاورز منطقه مرودشت خاطرنشان کرد: امسال هم گفته اند که نرخ خرید تضمینی 290 تومان است ولی هیچ کس به صورت قاطع این را تأیید نکرده است.
وی گفت: 30 درصد قیمت گندم ها را از اتباع افغانی و عراقی نقد گرفته ام که بتوانم بخشی از هزینه های تولید و وام های بانکی را پرداخت کنم و مابقی قیمت را پس از برداشت و وزن کشی قرار است پرداخت کنند.
زارع این اقدام خود را در راستای اهداف ملی دانست وگفت: اولاً دولت توجهی به تولید در کشاورزی نمی کند در حالیکه در همه جای دنیا بیشترین حمایت ها و یارانه ها در کشاورزی پرداخت می شود. ثانیاً فروش 290 تومانی مطابق منافع ملی نیست چون با این وضع قادر به تأمین هزینه های تولید نیستیم و باید اعلام ورشکستگی کنیم.
غضنفر روستا در منطقه پاسارگاد هم به ایسنا گفت: در منطقه ما هم اتباع افغانی و عراقی تا 400 تومان به ازاء هر کیلو گندم از کشاورزان خریداری کرده اند.
وی با رد فروش گندم به اتباع خارجی گفت: من حتی یک دانه از گندم خود را حتی اگر همه آنها آتش بگیرد، به خارجی ها نمی دهم. آمریکایی و افغانی و لبنانی هم فرقی نمی کند.
وی گفت: کشاورزانی که گندم خود را به این افراد عراقی یا افغانی می فروشند، از قیمت های بازار جهانی خبر ندارند.
روستا با بیان اینکه کشاورزان از شدت فشارهای اقتصادی مجبور به فروش محصولات خود به خارجی ها هستند، ادامه داد: تا آنجا که خبر دارم هر کیلو گندم در بازارهای جهانی بدون هزینه حمل از هزار تومان هم بیشتر است و دولت اگر بخواهد گندمی وارد کند باید 4 برابر قیمتی که به کشاورزان داخلی می پردازد، در بازارهای جهانی پرداخت کند.
وی با انتقاد از سیاست های دولت در خصوص حمایت از کشاورزان گفت: دولت هیچ سیاست مشخصی ندارد. فقط نامه ای به دست ما داده اند که به خاطر خشکسالی، کشت تابستانی نداشته باشیم و معلوم نیست کشاورز چه باید بکند تا معیشت زندگیش بگذرد.
این کشاورز منطقه پاسارگاد گفت: دل خوش کرده اند که 50 هکتار زمین کشاورزیمان را مثلاً چند صد میلیون تومان می خرند ولی درآمد ما با این حجم سرمایه گذاری هم خوانی ندارد.
وی کشاورزی را تولیدی پر هزینه دانست و گفت: دولت اگر می خواهد از کشاورز حمایت کند، همان سیاست خرید تضمینی را درست اجرا کند،مشکل ما حل می شود.
وی گفت: از آبان ماه سال گذشته تاکنون نتوانسته ایم پول 10 تن چغندری را که به کارخانه های قند تحویل داده ایم، بگیریم. پس کشاورز حق دارد محصول خود را به بیگانه بفروشد،اگرچه همانگونه که گفتم،من تن به این کار نمی دهم.
روستا گفت: زمانی که دولت مجبور شد گندم کیلویی هزار تومان را وارد کند، آن وقت قدر کشاورز دانسته می شود مثل زمان آقای هاشمی و خاتمی.
وی نرخ واقعی تولید گندم در کشور را غیرقابل محاسبه دانست و گفت: منابع آبی که ما در منطقه از دست دادیم تا گندم کیلویی 100 هزار تومان هم قابل برگشت نیست چراکه الان چاه با عمق 250 متر هم آب ندارد.
به اعتقاد این کشاورز فارس اگر دولت نرخ خرید تضمینی گندم را بین 350 تا 400 تومان تعیین کند، کشاورز می تواند به درآمد شغلی خود مطمئن بوده و حداقل ها را دریافت کند.
وی از همکاران خود هم انتقاد کرد و گفت: منابع داخلی را نباید به خارجی ها بفروشیم. اگر کشاورزان قیمت دولت را قبول ندارند، محصولات خود را به بازار عرضه کنند. در بازار مشتری با همین قیمت ها وجود دارد.
به گزارش ایسنا، عبدالسلام تبعه افغانی که این روزها در فارس مشغول خرید و انتقال گندم به کشورش است گفت: کشاورزان اشتیاق خوبی برای فروش گندمشان به ما دارند و حتی خود آنها تماس می گیرند که محصولشان را بخریم.
وی که تلاش می کرد که از پاسخ به سئوالات خبرنگار ایسنا خودداری کند، با اصرار گفت: برخی از کشاورزان همه منابع و مواد را هدر داده اند و مثلاً در یک هکتار کمتر از 2 تن گندم نامرغوب برداشت خواهند کرد اما کشاورز هم هست که در هر هکتار 5 تن به بالا گندم خوب تولید می کند و ما فقط از این کشاورزان خرید می کنیم.
عبدالسلام در پاسخ به این سئوال که چرا محصولات مورد نیاز خود را از بازارهای جهانی تأمین نمی کنند؟ گفت: پاکستان صادرات گندم خود را به افغانستان را ممنوع کرده و برای خرید گندم از دیگر کشورها هم امکانات وارداتی نداریم و برخی از کشورها با تجار افغانی معامله نمی کنند.
وی قیمت کنونی گندم در افغانستان را هم اکنون 70 دلار به ازاء هر 100 کیلوگرم اعلام کرد و گفت: ما در ایران هر 100 کیلو گندم را کمتر از 40 دلار می خریم و با هزینه های بوجاری و حمل ونقل تا کابل به 55 دلار می رسد.
این تبعه افغانستان گفت: در دیگر استان ها هم گندم می خریم و پس از بوجاری و بسته بندی با کامیون به لب مرز حمل می کنیم.
وی در خصوص چگونگی انتقال گندم ها به خارج از ایران نیز گفت: با استفاده از حیوانات و به صورت قاچاق از کوه های مرزی این گندم ها را به افغانستان حمل می کنیم.
عبدالسلام در پاسخ به این سئوال که چرا گندم را از طریق قانونی و گمرکات از ایران خارج نمی کنید؟ گفت: تعرفه هایی که دولت ایران برای صادرات گندم وضع کرده ، بسیار بالاست و به همان قیمت های جهانی می رسد.
این تبعه افغانی معتقد است کشاورزان با میل و رغبت محصولات خود را می فروشند و هیچ گونه غارت منابع از ایران صورت نمی گیرد.

مهندس عبدالکریم رضوی رئیس جهادکشاورزی فارس هم در گفت و گو با ایسنا گفت: من هم شنیده ام که محصول گندم استان تا قیمت 400 تومان به کشورهای عراق و افغانستان قاچاق می شود.
وی افزود: تا زمانی که قیمت های خرید تضمینی را به صرفه نکنیم، این امکان وجود دارد که کشاورز محصول خود را به اتباع بیگانه بفروشد.
به گزارش ایسنا، خروج قاچاق محصولات کشاورزی زمانی برای کشور مهم تلقی می شود، که مواریث و ذخائر ژنتیکی کشور را از دست می دهیم.
یک استاد دانشگاه که تمایلی نداشت، نامش در متن گزارش آورده شود، به ایسنا گفت: در حالی که کشورهای پیشرفته به شدت به ذخائر ژنتیکی خود توجه دارند و در کشور ما بی توجه به آن و بی هیچ قید و شرطی صادر می کنیم و گاهی قاچاق می شود.
وی گفت: امروز بسیاری از محصولات وارداتی فاقد قدرت باروری و تکثیر هستند اما محصولات ایرانی به هنگام صادرات همچنان قدرت باروری دارند.
این استاد دانشگاه افزود: کارشناسان خارجی هم اکنون در داخل کشور به دنبال ذخائر ژنتیکی هستند و بسیاری از ذخائر را از کشور خارج کرده اند.
وی گفت: ذخائر ژنتیکی کمتر از مفاخر فرهنگی و هنری و حتی نام خلیج فارس نیست. اگر نام مفاخر آشکارا مورد تهاجم قرار می گیرد اما ذخائر ژنتیکی را به آرامی ازکشور خارج می شود.
به اعتقاد این کارشناس کشاورزی، ذخائر ژنتیکی گندم در دنیا منحصر به فرد هستند و بایستی نسبت به آنها و جلوگیری از خروج آنها تلاش کنیم.


اگر می‌بینی کسی به تو لبخند نمی‌زند، علت را در لبان فروبسته خود

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/3/6 9:3 صبح

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچگاه به خاطر دروغ‌هایم مرا تنبیه نکرد. می‌توانسته، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد!

هرچه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم. وعده‌هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم‌ها و گوش‌هایم را بستم تا خدا را نبینم و صدایش را نشنوم. من از خـــدا گریختم بی‌خبر از آنکه او با من و در من بود!

می‌خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می‌خواست بسازم نه آنگونه که خدا می‌خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته‌هایم ویران شد و زیر خروارها بلا و مصیبت ماندم. از همه کس کمک خواستم اما هیچ کس فریادم را نشنید و یاریم نکرد.

با شرمندگی فریاد زدم: خدایا اگر مرا نجات دهی‌، اگر ویرانه‌های زندگی‌ام را آباد کنی با تو پیمان می‌بندم هرچه بگویی همان را انجام دهم!

 

 

در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف‌هایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمی‌دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد.

گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت و لطف بی‌حد تو را جبران کنم؟

گفت: هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.

گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم.

سپس بی‌آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگیم ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه از او می‌خواستم فراهم می‌شد. اما از درون خوشحال نبودم!

نمی‌شد هم عاشق خدا شوم و هم به نظرات او بی‌توجه!

با آنچه او می‌گفت من به آرزوهای بزرگی که داشتم نمی‌رسیدم.

پس او را فراموش کردم تا راحت‌تر به آن چیزهایی که می‌خواهم برسم!

برای ساختن کاخ رویاییم از رهگذران کمک می‌خواستم.

آنان که خدا را می‌فهمیدند سری از تاسف تکان می‌دادند و رد می‌شدند و آن‌ها که جز سنگ‌های طــلایی قصـــرم چیزی نمی‌دیدند به کمکم آمدند تا آن‌ها نیز بهره‌ای ببرند که همان‌ها در آخر کار از پشت خنجرها زدند و رفتند! همانگونه از من گریختند که من از صدای خدا و وجدانم!

ناامید از همه جا دوباره خدا را خواندم. کنارم حاضر بود!

گفتم: دیدی با من چه کردند؟ آنان را به جزای اعمالشان برسان ...

گفت: تو خودت آن‌ها را به زندگیت فراخواندی!

از کسانی کمک خواستی که محتاج‌تر از هر کسی به کمک بودند.

گفتم: مرا عفو کن. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم. اگر دستم بگیری و بلندم کنی هرچه بگویی همان کنم.

بازهم خدا تنها کسی بود که حرف‌ها و سوگندهایم را باور کرد.

نمی‌دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره روی پای خود ایستاده‌ام.

گفتم: خدایا چه کنم؟

گفت: هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان که همیشه در کنارت هستم.

گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم؟

گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور کردی. اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می‌شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست‌وجوی آنی، می‌رسی و دیگر نیازی نیست که خود را برای ساختن کاخ رویاهایت به زحمت بیاندازی! دیگر چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی و به خاطرآن از من روی گردانی. وقتی مرا باور کردی حرف‌ها و وعده‌هایم را باور خواهی کرد!

وقتی عاشقم شدی و باورم کردی به آنچه می‌گویم عمل می‌کنی، زیرا درستی آنها را باور داری و سعادت خود را در آن‌ها می‌بینی!

بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی‌نیاز!

منبع : http://managersclub.persianblog.ir


همایش بررسی اندیشه‌های سیدحسین نصر برپا شد

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/2/16 2:13 عصر

 

 

همایش «آنان که می‌اندیشند» با بررسی و نقد آرا و اندیشه‌های سیدحسین نصر روز گذشته (یکشنبه) در تالار شهید چمران دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار بخش حکمت و فلسفه‌ی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این همایش، پس از توضیحات علیرضا معادی - دبیر همایش - درباره‌ی نشست‌های برگزارشده توسط کانون اندیشه‌ی جوان، علی‌اکبر صادقی رشاد - رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی - با موضوع «نماد سیطره‌ی مجاز در ساحت هویت تاریخ» سخنرانی کرد و گفت: موضع من نسبت به نصر، نقادانه است و نقد از کسی، گفتمانی و یا گروهی، البته به معنای نفی مثبتات آن‌ها نیست. نصر دارای شخصیت چندضلعی است و این داوری را درباره‌اش سخت می‌کند.

او در ادامه افزود: ادوار حیات نصر، دوره‌های متحول و متعددی را داراست، هر چند به لحاظ رویکردهای اندیشه‌یی از یک سیر و مسیر مشخص پیروی کرده است. چارچوب نظری که نصر را در آن نقد می‌کنم، تئوری سیطره‌ی مجاز است. روزگار ما، روزگار حیات واژگونه‌ی بشر است. عهد ما، عهد پنهان ‌شدن حقیقت در زیرلایه‌های مجاز است. عهد ما، عهد حقیقت‌نمایی مجاز است. من در قالب ادوار تاریخی فرهنگ از عهد تعبیر نمی‌کنم، اما کم ‌و بیش این تحلیل از حیات کنونی بشر، بیش از هر نقطه‌ای دیگر، در سرزمین غرب معنا‌داراست. در همه‌ی عرصه‌ها، این رویکرد و این رفتار واژگونه رخ داده است. فلسفه در قبال سفسطه برای تقابل با نسبیت و شکاکیت قد علم کرده است. این‌ها رقیبان هم‌اند و حقیقت فلسفه مقابله با سفسطه است.

وی در ادامه متذکر شد: اما اکنون فلسفه‌ها، اکثرا رویکردی نسبی‌گرایانه و شکاکانه دارند و فسلفه مجازی شده است. آدمی من‌های مجازی لایه‌لایه و تودرتوی بی‌شماری است. من تاریخی مجازی و من ملی مجازی تعداد بی‌شماری از ما را احاطه کرده است و حتا من جنسی مجازی اقشاری از جوامع غربی و گاه نقطه‌هایی از دنیا را که متأثر از فرنگ‌اند، متأثر کرده است. من انسانی ما دیگرگون شده است. اومانیسم یعنی خویش‌خودانگاری انسان در یک شخصیت توهم‌آمیز، جایگاه خود را در هستی گم کرده است و با یک من مجازی زندگی می‌کند.

رشاد در توضیحی یادآور شد: روشنفکران جهان سومی به‌ عنوان روشنفکر درجه‌ی دو و سه در جهان سوم، بی‌آن‌که به جایگاه تاریخی خود توجه کنند، دارند با هم می‌جنگند. من ملی در این‌جا، من مصنوعی با هویتی مشوش است. انسان در گردونه‌ی ماشینی به ماشین بدل شده و خودش نیست. از فلسفه و معرفت‌شناسی و حتا از دین و معنویت و از من‌های لایه لایه‌ی احاطه‌کننده بر جوامع غرب گرفته تا عرصه‌ی هنر و روابط همه مجازی شده‌اند. روزگاری هنر با زیباشناسی گره خورده بود، اما امروز به یک نمایشگاه هنری که مراجعه کنیم، مجموعه‌ای از اشیا و نهادهای بی‌هویت را در یک‌جا می‌بینیم که خالق آن‌ها هم خود نمی‌داند چیست. در مجموع، چنین تئوری و مثال‌هایی، مبنای نگاهم به سیدحسین نصر است. نصر دچار نوعی خویش‌دیگرانگاری شده است. اگر به عنوان یک شیعه‌ی ایرانی و مسلمان بخواهیم درباره‌ی او قضاوت کنیم، او در چارچوب تئوری سیطره‌ی مجاز قابل تحلیل است که شخصیت و هویت تاریخی خود را گم کرده است؛ با این‌که می‌گوید من ایرانی وشیعه هستم.

این پژوهشگر متذکر شد: معنویتی که نصر از آن دفاع می‌کند، عقیم و خنثا است و به تعبیر فقهی‌اش، خنثای مشکله است. مشوش و درآمیخته با مجموعه‌ای از عناصر گنگ و مبهم و گاه ضد و نقیض. او با هانری کربن هیچ تفاوتی نمی‌کند که سرانجام نه شیعه شد و نه مسیحی و نتوانست تصمیم بگیرد.

رشاد در ادامه توضیح داد: سنت‌گرایی در بستر فرهنگی و تاریخی غرب چه بسا برای مردم آن دیار قابل دفاع باشد؛ اما برای ما هرگز. اگر سنت‌گرایی و معنویت مورد ترویج نصر، یک معنویت پویا، رهایی‌بخش و زنده‌ می‌بود، اول باید او را نجات می‌داد و خود او در دوران حیات پرتلاطمش این‌همه دچار مشکل نمی‌شد. به هر حال، نصر تاریخ عجیبی دارد.

رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: سوابق او را می‌دانم و نمی‌خواهم بحث سیاسی کنم. اما به هر حال، سنت سلطنتی و اسلام سلطنتی نمی‌تواند اسلام اسلامی باشد. نمی‌شود بگوییم می‌خواهیم معنویت داشته باشیم و بعد همان معنویت، خودمان را نجات نداده باشد و بصیرت به من نداده باشد که در لحظه‌های سقوط رژیم شاه، پست‌ترین سمت را بپذیرم و مسؤول دفتر فرح شوم و باز هم که شاه سقوط کرد، با او همفکری کنم برای بازگرداندنش به ایران. این چه معنویتی است که حتا خود او را هم نجات نداده است؟ این معنویت اسلامی نیست که با سلطنت هرگز معنویت علوی شکل نمی‌گیرد.

در ادامه، غلامرضا اعوانی - رییس مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران - با موضوع «سهم نصر در تفکر اسلامی معاصر» عنوان کرد: شاید در ایران کم‌تر کسی باشد که دکتر نصر را از نزدیک به اندازه‌ی من بشناسد. او سال 43 در دانشگاه بیروت و تهران، استاد ما بود. معتقدم در فلسفه همیشه باید به کنه تفکر متفکر راه بیابیم و سر سویدای اندیشه و حقیقت او؛ وگرنه فلسفه بی‌فایده است. شاید من اشتباه می‌کنم؛ اما به نظرم باید در قضاوت درباره‌ی نصر تجدید نظر کرد. بالأخره تفاهم هم خوب است. او از متفکران بزرگ دوره‌ی ماست که سهم بسیار اساسی در فرهنگ‌مان دارد. پنجاه کتاب در زمینه‌های مختلف، که گاهی برای اولین‌بار نوشته شده‌اند، تألیف کرده‌ است. به ‌هر حال، انسان ممکن است خطای سیاسی کند و یا خطا در اراده. این اشکالات را در میرداماد و شیخ ‌بهایی هم می‌توان دید. او نوه‌ی مستقیم شیخ ‌فضل‌الله نوری و پدرش ولی‌الله نصر بوده است.

این استاد فلسفه افزود: نصر بهترین تحصیلات را در زمان خود داشته است. بعد از بازگشت به ایران، حس حقیقت‌جویی و دانش‌پژوهی‌اش همچنان ادامه داشته است. او یک مسلمان عامل به تمام معنی است. وقتی دانشجوی او بودیم، زمان افطار کلاس را تمام می‌کرد که در آن دوره کاری بی‌سابقه بود. نصر اولین کسی بود که در دانشکده‌ی ادبیات، انجمن اسلامی تشکیل داد.

اعوانی یادآور شد: اصلا خلاف شرع در او ندیدم. تعدادی از طریق کتاب‌های او مسلمان شده‌اند. دفاع او از فلسفه‌ی اسلامی، خود مسأله‌ی مهمی است. او نقش ایران و تشیع علوی را در احیای حکمت اسلامی زنده کرده‌ است. فهم حکمت به تعبیر او، خود حکمت است و اشکال غربی‌ها این است که آن‌ها حکمت را نمی‌فهمند.

وی همچنین گفت: نصر بین حکمت بحثی و ذوقی فرق گذاشته است. برای این‌که او را بفهمیم، باید فرق این دو را بدانیم. او همیشه مدافع حکمت اسلامی بوده است.

در بخش دوم برنامه‌ی اولین روز همایش، محسن کدیور نیز درباره‌ی «نصر و روشنفکری دینی» سخنانی گفت و اظهار کرد: به‌ پنج دلیل به نصر ادای احترام می‌کنم. او مسلمانی پاک‌نهاد، متعبد و وارسته است، دانشمندی فرهیخته و فاضل، و از قوی‌ترین معرفان و مروجان اسلام در خارج از سرزمین‌های اسلامی، و شاید هیچ‌کس دیگر در جهان معاصر به ‌اندازه‌ی او در معرفی اسلام رحمانی سهم نداشته باشد که بیش از همه به ‌واسطه‌ی قدرشناسی‌اش از روش منضبط و روش‌مند، در ترویج اسلام و معرفی حکمت دوره‌ی اسلامی نقش ویژه‌ای دارد. از سوی دیگر، نصر 75ساله بیش از نیم قرن است که بر آن‌چه آن‌را صحیح یافته است، استقامت کرده و من به آن استقامت درود می‌فرستم. او جوهر معنوی را در دنیای معاصر جست‌وجو کرد؛ پس نصر مایه‌ی مباهات ایران، اسلام و تشیع در دنیای معاصر است و باید او را تحسین کرد. حسنات فراوانش بر سیئاتش فزونی دارد و چه کسی دور از خطاست؟ اما علی‌رغم احترام به او، بحثم نقد اندیشه‌ی اوست.

کدیور افزود: او یک متفکر مطرح در جهان اسلام و ایران است و نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. می‌توان با او موافق نبود و با او مخالف بود و نقدش کرد؛ اما نمی‌توان او را نادیده گرفت. شاید ضعیف‌ترین حضور او در ایران باشد . نقد من به دیدگاهی است که نصر در گونه‌بندی مسلمانان انجام داده و معتقد است مسلمانان پس از مواجهه با مدرنیته به چهار دسته تقسیم می‌شوند؛ بعضی تجددگرا شده‌اند، برخی موعودگرا و بعضی بنیادگرا، عده‌ای دیگر سنت‌گرا.

وی سپس به توضیح این گروه‌ها پرداخت و خاطرنشان کرد: منظور نصر از مسلمانان دسته‌ی اول، مسلمانانی هستند که دربست غرب و مدرنیته را پذیرفته‌اند و قصد دارند دین‌شان را بر اساس باورهای برگرفته از مدرنیته بازسازی، متحول و اصلاح کنند یا تمام آن‌را و یا پاره‌هایی از آن‌را. دسته‌ی دوم کسانی هستند که زیر بار مشکلات فراوانی که برای ارزش‌ها و دینداری‌شان پیش آمده، به فکر این می‌افتند که ادعا کنند مهدی موعود همان‌ها هستند.

دسته‌ی سوم مسلمانان، قشری هستند که چندان با باطن و دیانت سر آشتی ندارند و در پی اجرای شریعت از طریق خشونت هستند و حقیقت را در دل سنت می‌جویند. و دسته‌ی دیگر این‌که سنت را پارادایمی می‌دانند که در آن، همه‌ی امور با یک حقیقت قدسی یکی می‌شود. به‌نظر نصر، مشکل اساسی مدرنیته، قطع‌ کردن حلقه‌ی مرتبط عالم و آدم با خداوند است. انسان به جای خدا نشسته است و انسان‌گرایی به جای خداگرایی و علم‌گرایی به‌جای دین‌ورزی.

کدیور همچنین متذکر شد: از سوی دیگر، نصر بسیار کلی‌گویی کرده است. در حالی‌که ما به برکت نظام جمهوری‌ اسلامی مسائل را از بیان کلی جدا کرده و به‌سوی جزیی و دقیق گفتن آن‌ها برده‌ایم‌. آیا این روش کلی نصر می‌تواند دردهای‌مان را درمان کند و مشکلات انسان مسلمان معاصر را حل کند. او مسلمانی است که مدرن زندگی کرده است و بازگشتش به ایران می‌تواند موجبات برکات فراوان باشد. کم‌ترین آن این‌که تنور اندیشه‌ورزی در ایران گرم‌تر می‌شود و روشنفکری دینی و سنتی رقیب قدری می‌یابد.

در ادامه، سیدحسن حسینی در سخنانی با موضوع «نصر و تکثرگرایی دینی» گفت: من دو دلیل دیگر برای ادای احترام به نصر دارم و آن این‌که او نه یکی از موفق‌ترین، بلکه موفق‌ترین فیلسوفی است که در معرفی تفکر شیعی به جهان معاصر تلاش کرده‌ است. از سوی دیگر، موفق‌ترین فردی است که در معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی کار کرده است و در مقابل فرهنگ غربی و هنوز هم یک‌تنه در آن می‌کوشد. نصر هیچ‌جا نفی معرفت انسانی نداشته و این را ‌که ادیان مجموعه‌ای از درست‌ها و نادرست‌های رفتار انسان را بازسازی می‌کنند، نفی نکرده؛ اما معتقد است وحدت متعالیه‌ی دینی وجود دارد. بازخوانی نظریه‌ی او در هفت ‌عنصر قابل ارائه است؛ بحث وحدت دینی او متأثر از دیدگاه علامه طباطبایی است. تعدد وحی الهی و تکثر ادیان؛ ادیان مختلف الهی با یکدیگر مساوی نیستند و برخی دیگر نسبت به بعضی دیگر افضل‌اند. خاتمیت دین اسلام مستلزم کمال این دین و جهانی‌ بودن آن است. خاتمیت دین اسلام به‌معنای نقص حقایق و باورهای ادیان دیگر نیست. ایمان دینی نتیجه‌ی اعتقاد به حقایق و شرایع دین است. نجات و رستگاری ادیان، لازمه‌ی پلورالیزم واقعی است.

سخنران پایانی مراسم، عبدالحسین خسروپناه بود که درباره‌ی «دین‌شناسی نصر» گفت: از امتیازات دین‌شناسی نصر، داشتن منظومه‌ی فکری است. بسیاری از متفکران هستند که اندیشه‌ها‌ی‌شان جزیره‌یی‌ است و باورهای‌شان خیلی هماهنگ نیست. او از این آسیب در امان مانده و توانسته است یک نظام هماهنگ داشته باشد. او نماینده‌ی فکری فعلی گفتمان سنت‌گرایی است. اصول حکمت خالده یا فلسفه‌ی جاودانه و وحدت متعالیه‌ی ادیان در نظریه‌ی او وجود دارد. نصر سنت را یک موهبت الهی می‌داند.

این پژوهشگر در ادامه گفت: نصر بر سنت و حکمت خالده اصرار دارد. او حکمت اسلامی و متعالیه را نیز از مصادیق این سنت می‌داند. اما آیا خود او به آن توجه دارد؟ با این‌که در آثارش از شریعت فراوان یاد کرده است، بر کسی پوشیده نیست که بعد تصوف و صوفیانه‌ی نصر بر ابعاد دیگر اسلام‌شناسی او غلبه دارد. او خیلی شدید بر تصوف تأکید دارد و دیدگاهی هم که درباره‌ی سلطنت دینی دارد، همین طور است. این غلبه‌ی تصوف در کنار آن امتیاز که اسلام باید جامع‌نگر دیده شود، یک عیب است و تاریخ نشان داده است که عقلانیت صوفیانه بزرگ‌ترین ضربه را به رشد علمی زده است، بویژه از زمانی که غزالی تصوف را مطرح کرد. کثرت‌گرایی دینی او با کثرت‌گرایی جان هیت تفاوت دارد. نظرش درباره‌ی وحدت ادیان با آن‌چه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان داده، فرق دارد. علامه در تفسیر المیزان، عقاید بودا، کنفوسیوس و بقیه را دین نمی‌داند؛ اما نصر بر آن‌ها تأکید داشته است.

خسروپناه همچنین گفت: به نظرم درباره‌ی مدرنیته‌ی نصر کمی بی‌انصافی شد و دقیق روشن نشد. نظر او، نفی مطلق مدرنیته نیست.

این همایش دوروزه توسط کانون اندیشه‌ی جوان و انجمن اسلامی دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران برپا شده است.


رهپویان وصال ، شروعی برای ادامه

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/1/31 8:40 صبح

پنجره ای رو به روشنایی

حالا یک هفته از حادثه خونبار خیابان شهید آقایی شیراز گذشته و قرار است بار دیگر از امشب درب های حسینیه سیدالشهدا به روی « رهپویان وصال » گشوده  شود.

شاید با کاهش هیجانات ناشی از این حادثه که در آن 11 جوان پاک به وصال خود رسیدند و نزدیک به 200 نفر مجروح شدند،بتوان نگاهی دوباره به این حادثه داشت.

وجود نزدیک به یک هزار نفر عمدتا جوان در مراسم  کانون رهپویان وصال ، آن هم در زمانی که هیچ مناسبت اسلامی و ملی در تقویم به ثبت نرسیده ، خود دلیلی مهم برای موفقیت این تشکل مردمی و مذهبی است که واکاوی در روند تاریخی راه اندازی و عملکرد آن ضروری به نظر می رسد.

«حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد» را از سال های 72 و 73 در زرقان می شناسم که آن زمان سید می نامیدیمش و به جای عبا و عمامه ، تنها چفیه ای باقی مانده از دفاع مقدس بر دوش و کلاه سیاه رنگ زندان بافی بر سر داشت.

هیچ خبری از کانون رهپویان وصال نبود اما زمینه های تاسیس این مرکز با توجه به استقبال خوب جوانان درک می شد.

سید هر هفته یک بار به شهرمان زرقان سر می زد و در حسینیه امام سجاد ، کلامی اخلاقی را بر روی یک صندلی با زبانی جوان پسند و کوتاه بیان می کرد و 45 دقیقه ای هم بچه ها مداحی می کردند. هرگاه هم بچه ها سفری به مشهد داشتند ، سید را در این شهر می جستند و در خانه یکی از خدام  امام رضا (ع) و یا گوشه ای از حرم مطهر آقا ، مراسم خود را تکرار می کردند .

سید در شیراز نیز فعالیت های پراکنده ای به خصوص در دانشگاهها داشت و هر زمان که می گذشت ، علاقه جوانان به شرکت در برنامه های سید افزایش می یافت و با تاسیس هیات محبان اهل بیت دانشگاه شیراز و علوم پزشکی ،  سید هم در دانشگاههای شیراز  حضوری پررنگ تر پیدا کرد ،  هر چند که او برخاسته از همین دانشگاهها بود .

 کانون رهپویان وصال را با همکاری برخی از بچه های دانشگاه در سالهای میانی دهه 70  در مسجد بیمارستان نمازی تاسیس کرد ، استقبال جوانان به حدی بود که در کمتر از چندماه مراسم های کانون را به مسجد خیرات انتقال داد.

این استقبال گسترده در اواخر دهه 70 به مذاق برخی خوش  نیامد و هر روز با مخالفت های کم و بیش شدید از سوی نیروهایی روبرو شد که همه چیز را فقط برای خود می خواستند.

 افزایش حجم مخالفت ها سید را وادار کرد تا در پایان مراسم دهه محرم یکی از همان سالها – سالش را به یاد نیاوردم- غزل خداحافظی بخواند تا به مکتب خود یعنی مشهد بازگردد اما به یک باره حمایت حضرات ایات سید علی اصغر دستغیب و محی الدین حائری شیرازی مانع از آن شد که سید جوان ،  شیراز رها کند ، چه اینکه حالا او در شیراز ردای دامادی هم پوشیده بود و صبیه حجت الاسلام سید محمد انجوی شیرازی -امام جماعت مسجد خیرات و عضو جامعه روحانیت مبارز شیراز - را به همسری برگزیده بود.

مفتخر شدن سید به لباس روحانیت که ریشه در حوزه های علمیه مشهد داشت و وجود یک واقف به نام «حاج آقای جلایر» نیز به ماندگاری سید  کمک کرد و با وقف زمین حسینیه سیدالشهدا در خیابان شهید آقایی ، پایگاه رهپویان وصال در شیراز مستحکم شد.

مراسم های هفتگی کانون قوام یافت ، اردوهای مشهد همه ساله در ایام نوروز و تابستان با برنامه های خاص و با حضور بیش از 30 اتوبوس داوطلب دائر شد . برنامه های مشهد با استقبال فراوان روبرو شد تا آنجا که مشهدی ها هم ترجیح می دادند به جای حضور در حرم مملو از مسافر در سر سال نو ، در میدان آب این شهر-مقابل درب ورودی حرم امام رضا- در کنار اعضای کانون رهپویان وصال شیراز ، آغاز سال نو را جشن بگیرند و به قول خودشان مراسم شیرازیها ترجیح دهند.

سید فقط به حضور جوانان در کانون اکتفا نکرد و انجمن های فرعی را نیز پایه گذاری کرد و حضور جوانان را به مشارکت ارتقا داد. تشکیل انجمن های دانشجویی و دانش آموزی ، ورزشی ، علمی و آموزشی ، هنری ، کودکان و بانوان زمینه مشارکت اعضا را در کانون رهپویان وصال ایجاد کرد و این کانون را از هیاتی روحانی محور یا مداح محور به کانونی عضو محور تبدیل کرد که حاج آقای انجوی نژاد  فقط سخنران او بود.

مراسم های کانون در مناسبت های خاص مذهبی به شدت گسترش یافت . در ایام عاشورا و تاسوعا و شب های احیا ، به جرات می توان گفت که نمی توان جمعیتی با این عظمت را در هیچ کدام از هیئات و مساجد استان یافت که حجم غالب آن را هم جوانان تشکیل دهند و مراسم های اعتکاف آن در ماههای رجب با حضور هزاران جوان به بزرگترین اعتکاف در کشور در طول چند سال اخیر تبدیل شد.

عمده محورهای سخنرانی سید حول محورهای اخلاقی و ارزشی دائر می شد و کمتر به مسائل دیگر می پرداخت . ضمن اینکه تاکید بر حفظ ارزش های دفاع مقدس را ضروری می دانست و در همین زمینه ، کتاب «حماسه یاسین » را نگاشت تا در سال 83 از سید محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاحات عنوان بهترین کتاب سال دفاع مقدس را دریافت دارد .

با نگاهی به این تاریخچه و آنچه سردار محمد اسدی فرمانده پیشین لشکر 19 فجر در مراسم تشییع جان باختگان حادثه یاد شده خطاب به خانوادهای آنان گفت که « در این وانفسای هجمه های فرهنگی افتخارکنید که فرزندانتان در حسینیه ها بوده و ذکر «حسین» بر لب داشتند » ، بد نیست موضوع را به شکلی متفاوت از آنچه در یک هفته اخیر مطرح شده و  فارغ از اینکه این حادثه سهل انگاری بوده یا بمب گذاری ، بررسی کنیم.

و آن چیزی نیست جز« جریان سازی فرهنگی» در حوزه دین که در این خطه از کشور به مدد فعالیت این کانون در سالیان اخیر رخ داده است.

هر  چند معتقدم عملکرد کانون به مدیریت حاج آقای انجوی نژاد  با اسلام شیعی روشنفکری که بزرگانی هم چون شهید مطهری آن را رهبری می کردند ، فاصله هایی دارد و کمتر به مسائل عمیق دینی توجه داشته و دارند وبرنامه های آن عامه پسند تر است،  اما فاصله این تشکل با جریانات خرافه گرا و اسطوره ساز در دین بیشتر است.

کانون و مدیران آن به واقعیت های اجتماعی موجود هم توجه داشته و برنامه های خود را مطابق با سلائق جوانان و مخاطبان خود تنظیم می کنند.

البته این کانون نگاهی اصلاح طلبانه نیز به تحرکات خود داشته و تلاش می کند برخی از آنچه که آن را تحجر و واپس گرایی در دین می دانند ، را از فعالیت های خود حذف کند. به یاد دارم یکی از شب های محرم در سالیان اول تاسیس کانون که مویی یا تکه ای پارچه –دقیقا جزئیات به یادم نمانده- را به نام ابوالفضل العباس نشان دادند اما این نوع حرکات در سالیان پس از آن هیچ گاه تکرار نشد. در عین حال حاج آقای انجوی نژاد  تلاش می کرد با استفاده از شیوه های غیر معمول زمینه جذب جوانان بیشتری را فراهم کند ؛ چه اینکه در شب های احیا سال 84 که در مسجد جامع شهدا برپا شده بود ، به یکباره از هنر تئاتر بهره جست و به شیوه ای زیبا، از زمان حضور حضرت علی (ع) در مسجد کوفه تا آن اقدام وقیح ابن ملجم وشهادت مولا را به زبان تئاتر بازگو کرد و این حرکت در مسجد وتوسط یک تشکل مذهبی که معمولا به هنر تئاتر و سینما روی خوشی نشان نمی دهند ، بی نظیر بود .

از جمله دیگر اقدامات این تشکل ، توجه به فناوری اطلاعات و ارتباطات است ، چه اینکه کافی نت های متعدد ویژه بانوان در سطح شهر راه اندازی کرد و مراسم های خود را به صورت زنده هر شنبه از اینترنت پخش می نمود.

ساخت نرم افزارهای چندرسانه ای در حوزه دین توسط کانون رهپویان وصال در همین راستا صورت گرفت ، که جز با بهره گیری از توان جوانان عضو و پر انرژی مقدور نبود.

کانون رهپویان وصال همواره تلاش کرده به نیازهای مخاطبان خود پاسخ دهد تا آنکه برای مخاطبان نیاز تراشی کرده و سلیقه های خود را به مخاطبان تحمیل کند. راه اندازی انجمن« متافیزیک و الهیات» هم در همین راستا صورت داد تا در برابر انحرافت صورت گرفته در این خصوص در محافل دیگر جلوگیری کند و البته پاسخی به نیاز مشتاقان در  زمینه متافیزیک و الهیات باشد. آآآااااا

تاکید بر استفاده از ظرفیت های اجتماعی اعضا ، این فرصت را به کانون داد تا به سرعت در همه طبقات اجتماع نفوذ کند ، خیل نوارها و سی دی های مراسم کانون به مدارس و دانشگاهها گسیل داده شد و هر یک از اعضا وظیفه یافت ، زمینه حضور حداقل یک یا دو دوست خود را به کانون فراهم کند. این فرآیند تا جایی پیش رفت که کانون احساس کرد می تواند در انتخابات سومین شوراهای اسلامی شهر شیراز کاندیدا معرفی کند. هرچند در این انتخابات به رغم تبلیغات گسترده و به دلیل معرفی کاندیداهای ناشناخته و کم تجربه نتوانست به موفقیتی دست یابد، اما به هر حال توانست خود را به عنوان یک ظرفیت اجتماعی قابل توجه در عرصه سیاست مطرح سازد. چیزی که سیاسیون دو جناح سیاسی  کشور از آن واهمه داشتند.

کانون رهپویان در انتخابات ریاست جمهوری نهم هم از« محسن رضایی » فرمانده سابقه سپاه حمایت کرد اما انصراف زود هنگام او در انتخابات ، فرصت ارزیابی را از آنان که تحرکات کانون را رصد می کردند ، گرفت.

فعالیت های گسترده کانون در حالی در این شهر صورت می گرفت که یکی پس از دیگری شعبی از آن در دیگر شهرها چون اصفهان ، گرگان ، مشهد ... راه اندازی می شد و البته هیچ گاه از نیروهای دولتی کمکی را نخواسته و خود را وامدار کسی جز شهدا ندانستند. طبیعی است که تشکلی با این گستردگی به اعتبارات فراوانی هم نیاز داشته باشد ، اما همه اعتبارات با کمک اعضا و خیرین تامین می شود و در شب های خاص مثل احیا و عاشورا ، که مردم حضوری چند  هزار نفری در برنامه های این تشکل  دارند ، حاج آقای انجوی نژاد  با بیان اینکه «هر یک ریال کمک ، هزار ریال کمک خدا در آخرت به همراه دارد» ، هزینه های کانون را تامین می کند.

اتهام تند روی به این کانون و حاج آقای انجوی نژاد را نمی توان جدی تلقی کرد ، چه اینکه استقبال و حضور جوانان  ناشی از آزادی های منطقی در بین رهپویان وصال است و البته نمی توان از یک تشکل دینی انتظار داشت به اصول اخلاقی که آنها را ترویج می دهد ، پای بند نباشد .

البته فعالیت های این کانون هم خالی از انتقاد نیست . اینکه در برنامه های آن کمتر سطح بندی وجود دارد و در برخی شرایط اعضای جدید و قدیمی به یک اندازه ارزیابی می شوند و رهپویان قدیمی تر به سوی مسائلی عمیق تر در حوزه دین سوق داده نمی شوند و یا اجرای برنامه های هیاتی که نظارت کمتری بر آنها اعمال می شود ، شاید مهمترین انتقاداتی باشد که می توان در حوزه اندیشه و اجرا به این تشکل ومسئولان آن وارد دانست که شاید حادثه شنبه گذشته هم ناشی از همین مسائل هیاتی باشد.

فاصله گرفتن از دانشگاه و حوزه در عین استقبال گسترده دانشجویان از فعالیت های این کانون ، آفتی است که هر لحظه بر روند فعالیت و اهداف رهپویان وصال تاثیر می گذارد. چرا که کانون همیشه نیاز به بازخوانی اندیشه های ناب علوی دارد که تنها می توان آنها را در حوزه و دانشگاه جستجو کرد.

توجه بیش از حد به احساسات جوانان در برنامه ها و سخنرانی ها ، پایداری تاثیر برنامه ها را در آنان می کاهد که ممکن است در گیرو دار زندگی متاهلانه مانع از رسیدن به اهداف کانون در اخلاق گرایی و توجه به ارزش ها شود.

اما نکته قابل توجه در این گفتار و پس از حادثه شنبه گذشته ، بی توجهی نمایندگان و مسئولان دولت ارزش محوری است که خود را مدافع چنین حرکاتی می دانند. قرار نبوده ونیست که علت حادثه را خلاف آنچه رخ داده اعلام کنیم ، اما به هرحال این کانون یک ظرفیت و فرصت دینی و اجتماهی قابل توجهی است که توانسته خیل عظیمی از جوانان را حول محور دین سامان دهد. کم نیست حوادثی این چنینی که در تشکل ها رخ می دهد اما می شد بهتر از این با آن رو در رو شد. چه اینکه حادثه آتش سوزی در مسجد ارگ تهران هم نمونه ای از همین دست حوادث است که رئیس فعلی دولت نهم و شهردار وقت تهران به گونه ای دیگر با آن روبرو شد در حالی که آن حادثه هم ناشی از سهل انگاری مسئولان مسجد بود .

 این گونه تشکل ها برای آنان که طرح هایی چون «ارتقا امنیت اجتماعی» را طراحی می کنند و به برخورد قهرآمیز با جوانان اعتقاد دارند، به نظر خیلی خوش آیند نیست. در حالی که رهپویان وصال در سالیان اخیر بیش از هر نیرو و اعتبار دولتی و با کمترین هزینه ، توانسته در برابر هجمه های فرهنگی مقاومت کند. آنان که نگران استحاله فرهنگی جوانان هستند و خود را سردار مبارزه و مقابله با جریانات ضد دینی و ضد فرهنگی می دانند، باید عینک بدبینی را از مقابل چشمان خود دور سازند. امروز با سخت افزارها و برخورد های قهری نمی توان ، جریان سازی فرهنگی کرد ، ضمن اینکه جوانان هم به هوای تازه ای احتیاج دارند.

دین گرایی در ایرانیان محصول یک قرن و دو قرن نیست ، که بتوان ایرانیان را زا دین دور ساخت اما شیوه ها و روش هایی که بعضی نهادها و مسئولان دولتی برای توسعه دین به خصوص در چند سال گذشته دست گرفته اند ، وازدگی نسبت به دین را به دنبال خواهد داشت.

کانون رهپویان وصال در شیراز تجربه آزموده شده ای در حوزه دین است که بایستی آن را به عنوان نمونه بسط داد، اگر دغدغه دین داریم!

نکته آخر اینکه ! هرچند انفجار شنبه گذشته ناگوار و تلخ و فراموش نشدنی بود که جان جوانانی پاک را گرفت، اما برای ما ایرانیان عاشق اهل بیت چه سعادتی بالاتر که با ذکر «یاحسین» جان دهیم. نکته ای که دیگران از آن غافلند و حتی برخی از دینداران به دلیل شدت حادثه آن را فراموش کرده اند.

در این شکی نیست که اسلام بیش از هر چیز بر حفظ جان افراد تکیه دارد اما به هر حال حادثه ای رخ داده که می توانست در یک تصادف رانندگی یا یک زلزله بروز کند . نیاز است بار دیگر به آموزه های دینی خود رجوع کنیم و کمتر شعار دهیم ، در این صورت خواهیم گفت: خوش به حال آنان که با ذکر حسین رفتند! ویالیتنی کنت معکم! یادشان جاوید 

منبع: تحلیل روز- سعیدنظری www.tahlilerooz.ir


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >