نقدی بر طرح تحول اقتصادی دولت نهم

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/9/23 12:30 صبح

 

  نقدی بر طرح تحول اقتصادی دولت نهم

 

سعید نظری................................................................................

در حالی  دوشنبه گذشته همایش یک روزه ای با عنوان« بررسی طرح تحول اقتصادی » با حضور معاون وزیر اقتصاد و یکی از اعضای کمیته تدوین این طرح در شیراز برگزار شد ؛ که روزنامه های شیراز تنها به انعکاس اظهارات استاندار فارس پرداخته و دیده نشد اصحاب رسانه در نقد یا دفاع از آن قلمی بزنند.

هرچند در همایش یادشده آقای استاندار ، برخی از سیاسیون و اصحاب رسانه را متهم کرد که بدون مطالعه طرح ، نسبت به آن موضع می گیرند و آن را «گدا پروری» می دانند . اما در این مقال سعی می شود به چند نکته از این طرح بپردازیم.

1-            « تحول» کلمه بزرگی است که نمی توان بی پشتوانه ، آن را بکار برد . کلماتی مانند«تحول» و «جهش» هرچند سالیانی است در بیان مدیران این کشور به خصوص پس از دولت میرحسین موسوی شنیده می شود اما در حوزه سیاست و اقتصاد معنای خاص و پیچده ای دارد و انجام کارهای روزمره ، تحول اتلاق نمی شود. آنچنان که اگر تحولی تا کنون در کشور صورت گرفته بود ، نخست باید شاهد نمودارهایی می بودیم که قلل دماوند و دنا را در سینه خود نقش می بستند ؛ نه اینکه هر روز سیر نزولی به خود ببینند.  بنابراین برای «تحول» و «جهش» به طرحی در خور آن نیاز داریم.

2-            اما چرا این طرح ، تحول گرایانه نیست؟ قبل از پاسخ به این سئوال ، باید گفت که به هر حال این طرح ، از این جهت که دولت نهم را به وجود یک برنامه ، مقید می کند ؛ قابل اعتناست. دولت نهم که به رغم نزدیک شدن به روزهای نهایی عمر خود ، از وجود یک برنامه راهبردی رنج می برد – برکناری های گسترده مدیران ارشد دولت ، دلیل مهمی بر این موضوع است- ؛ بلاخره به این نتیجه رسید که همچون دولت های گذشته ، برنامه ای برای ترسیم مسیر حرکت خود تدوین کند.  از این جهت باید به دولت نهم تبریک گفت! اما این طرح به نسبت دیگر طرح هایی که در دولت های گذشته مطرح شده ، مزیت خاصی ندارد و تنها به بیان برخی از نقصان ها و عقب ماندگیهای کشور در حوزه های مختلف پرداخته و با متهم کردن گذشتگان به کم کاری ، بدنبال ارائه راهکارهایی بر مبنای حذف یارانه هاست. راهکارهایی که این طرح عمدتا ارائه می کند ، یا سابقه اجرای ناموفق در کشور دارد و یا چندان خام است که حتی برخی از دولتمردان نهم به عملیاتی شدن آنها ، امیدی ندارند.

 

 

 

 

3-            این طرح هم همچون دیگر طرح های توسعه ای در کشور ، فاقد یک الگوی منسجم توسعه ای است و تنها بر حذف یارانه ها اتکا دارد . اگر چه دولت و طراحان آن ادعا می کنند که از الگوی سرمایه داری فاصله گرفته اند اما در این فاصله هم نمی توان الگوی مشخصی برای آن یافت که قادر به تبیین علمی آن باشیم . ضمن اینکه هیچ نشانی از الگوی تئوریک شیعه – که دولت مدعی ارائه آن است- در حوزه اقتصاد یا به قول فقها در حوزه «معاملات » ،  در این طرح نمی بینیم .

4-             ما هم همچون استاندار فارس معتقدیم ، این حجم پرداخت گسترده  یارانه به بخش های مختلف کشور به بهانه «تحقق عدالت اجتماعی» به سرطانی بدخیم در اقتصاد کشور می ماند؛ که هر روز بدن نحیف و فرسوده اقتصاد کشور را به مرگ و نابودی نزدیک می کند و اگر تزریق پول باد آورده نفت نبود ؛ قطعا تا کنون حلوای این اقتصاد را خورده بودیم .

5-             به نظر می رسد دولت با 2 کلی گویی یعنی «تقویت رفاه اجتماعی» و «توسعه زیرساخت ها» در طرح تحول اقتصادی تلاش می کند ، راهکاری جایگزین برای صرف یارانه های حذف شده ، ارائه دهد. اما نه تعریف خاصی از رفاه اجتماعی ارائه می کند و نه برنامه عملیاتی برای توسعه زیرساخت ها دارد. همین عدم شفاف سازی، نگرانی هایی را برای مخاطبان به همراه دارد . در زمانی که ابزارهای نظارتی همچون مجلس شورای اسلامی و دستگاه قضایی در برابر اقدامات دولت ناکارآمد جلوه می کنند، این نگرانی تشدید می شود که یارانه ها پس از حذف از شکل فعلی در مسیرهایی غیر از آنچه در طرح تحول قول داده شده ، هزینه شود.

6-            دراین طرح به برخی از چالش های مهم کشور در مسیر توسعه مثل ساختار به شدت بروکرات  و یا شرایط فرهنگی و اجتماعی اشاره نشده ، در حالیکه کارشناسان، این بروکراسی را هم مثل پرداخت حجم بالای یارانه ها یکی از موانع مهم توسعه می دانند. اگر چه آقایان به اصل 44 اشاره می کنند اما باید اذعان کرد که اولا بروکراسی با تصدی گری دولتی متفاوت است ؛ اگر بروکراسی را نظام اداری بدانیم که دخالت در هر موضوعی را وظیفه خود می داند اما تصدی گری ، انجام امور موازی در حوزه تولید و با پشتوانه توان مالی و حاکمیتی دولت است. یعنی اگر دولت حضور خود را در تولید کاهش دهد اما با وضع قوانین غیر شفاف ،خواسته یا ناخواسته،  تلاش می کند در تولید اختلال ایجاد کند.

7-            آماری که عمدتا در این طرح به آن استناد می شود ، بر مبنای سنجشی جدید نیست بلکه همان آماری است که همه ما معتقدیم کشور از ضعفی اساسی در نظام آماری خود رنج می برد . مثلا آمار بیکاری و تورم و صادرات و حتی جمعیت کشور از یک نظام هماهنگ آماری تبعیت نمی کند و یا تکلیف مهاجران کشورهای همسایه و برخی ارقام محرمانه در اقتصاد مثل فعالیت نهادهای نظامی مشخص نیست. به همین دلیل است که همواره اختلاف فاحشی در آمار و واقعیات مشاهده می شود؛البته این مختص دولت نهم نیست. بنابراین برای رسیدن به تحول ، در گام نخست باید در نظام آماری کشور ، تحول ایجاد کنیم.

8-            تئوریسین ها و دولتمردان نهم و حامیان آنها در حالی این طرح را ارائه می کنند که در طول 16 سال عمر دولت های سازندگی و اصلاحات از منتقدان جدی ، سیاست های آنها بوده اند . بنابراین انتظار بود چنین طرحی در ابتدای دولت نهم ارائه می شد تا فرصت کافی برای جلا دادن به آن فراهم باشد. یعنی آنکه 16 سال فرصت کافی بود که طرحی منسجم تر را ارائه کنند نه اینکه در پایان عمر دولت نهم ، طرحی شتاب زده را تدوین کنند و آن را تحول گرا بدانند.  علاوه بر این جای این سئوال باقیست که چرا دولت نهم در طول عمر خود نتوانسته حداقل در یکی از بخش های مورد نظر در طرح تحول اقتصادی مثل نظام مالیاتی یا کمرگی ، نظام بانکی و یا رفاه اجتماعی مردم تحول ایجاد کند؟  

9-            نکته دیگر ! اینکه قبل از هر اقدامی ، باید کشور را برای رسیدن به نقطه تحول آماده کرد و برای این مهم به رضایت نخبگان کشور نیاز داریم . در حالیکه نخبگان کشور با این طرح راضی نشده اند! ارسال نامه های اقتصاددانان برای ریاست جمهوری و تشکیک برخی از مدیران ارشد نظام ، حاکی از این عدم رضایت نخبگان است. البته رضایت عمومی هم شرط است که وضعیت عمومی جامعه و نیز مجلس شورای اسلامی چندان موافق این طرح مشاهده نمی شود.  

10-       اما نکته آخر اینکه ! طرح تحول اقتصادی نتوانسته شاخص قابل اعتنایی برای «تحقق عدالت اجتماعی» ، جز حذف یارانه ها ارائه کند. با این نقد که مرفهین ، بیشتر از محرومان از یارانه ها استفاده می کنند. این آن بخشی است که منتقدان این طرح با آن لقب «گدا پروری» داده اند و طراحان تحول اقتصادی از درک آن عاجزند.

11-       آنچه رفت ، نقدی بود بر طرح تحول اقتصادی دولت نهم؛ که امید داریم برخی از وابستگان دولت در استان قبل از هر دفاع متعصبانه ای از آن ، نقدها را جدی گرفته و برای کاهش هزینه های ناشی از اجرای آن بکوشند!  


جای نصر در مکتب شیراز، سبز!

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/9/20 9:41 عصر

جای نصر در مکتب شیراز، سبز!

سعید نظری ...................................

کنگره مکتب شیراز در حالی پس از دو سال تلاش محققان و پژوهشگران داخلی و خارجی این هفته به کار خود پایان داد که کسی که نخستین بار ، غبار از این مکتب تمدن ساز برگرفت، بزرگترین غائب آن بود.

جای «پروفسور سید حسین نصر» اسلام شناس و  استاد دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا ، نخستین کسی که در سالیان قبل پیرزوی از انقلاب اسلامی ، مکتب شیراز را به کمک «هانری کربن» از کنج تاریخ بیرون کشانید و دوران تاریخی قرون هفتم تا دهم هجری را مکتب شیراز نامید تا فترت زدایی از این دوران پرافتخار اندشیه ورزی کرده و  مردم ایران زمین را با یکی از طلایی ترین  دوران تاریخی خود آشنا سازد ؛ در این کنگره سبز بود!

نصر اگرچه از نظر فکری ، قرابت بسیاری با صاحبان قدرت در انقلاب اسلامی دارد اما بواسطه برخی همکاریهای فکری و اندیشه ای با پهلوی ، مورد غضب انقلابیون قرار گرفت و با پیروزی انقلاب اسلامی ،رخت هجرت به تن کرد و از کشور خارج شد.

این یار دیرین علامه طباطبایی و شهید مطهری در حالی طعم تلخ غربت را مزه مزه می کند ، که شاگردانش به عنوان سخنران مراسم افتتاحیه کنگره مکتب شیراز ، فریاد «احیا تمدن ایرانی و اسلامی» سر می دهند!

همه ما می دانیم که مهمترین ابزار برای ایجاد یک تمدن ، وجود نخبگانی است که با تولید اندیشه و علم ، به شاکله ای خاص از تمدن دست یابند. تمدن سازی کار عوام نیست؛ این نخبگان جامعه هستند که به عنوان پیشقراولان تمدن ساز ، حرکت عوام را شکل می دهند و تا ظرف نخبگی نباشد ، سیال عوام شکل نمی گیرد؛ آنچنان که مکتب شیراز را به وجود نخبگانی چون قطب الدین شیرازی ، جلال الدین دوانی ، روزبهان بقلی ، صدرالدین و غیاث الدین دشتکی ، حافظ و سعدی و صدها نمونه از این بزرگان می شناسیم.

 

 

 

 تاریخ تمدن ها نشان می دهند که هرملت سر ستیز با نخبگان خود بردارد ، نه تنها به تمدن دست نمی یابد بلکه دیگر تمدن ها با اتکای به  همین ضعف، داشته های آن ملت را در خود هضم می کنند.

امروز سید حسین نصر- یکی از 50 فیلسوف برتر جهان – نماد مظلومیت ، نخبگان کشور است؛ در حالیکه که امثال نصر باید انصار تمدن ایرانی و اسلامی مورد نظر باشند ، اما برای امثال «علی کردان» هورا می کشیم و کسانی تائید صلاحیت می شوند که پس از راهیابی به مراکزی چون شورای شهر ، حتی قادر به نگارش متن ساده یک استعفا نیستند!

تمدن سازی راهی بس دراز است که جز نخبگان، کسی را یارای طی آن نیست.

امروز باید نصرها فراخوانده شوند و فضا برای امثال نصر مهیا کرد. با فرصت طلبان تهی از اندیشه و علم نمی توانیم راهی به جلو طی کنیم.

دانشگاههای کشور به عنوان مهد تمدن باید با حضور امثال نصر به جولانگاه علم و اندیشه تبدیل شوند .

سخنان کارل ارنست استاد دانشگاه کارولینای شمالی آمریکا در مراسم گشایش کنگره مکتب شیراز تعامل برانگیز است. اینکه به عنوان یک ایران شناس در 30 سال گذشته فقط 4 بار توانسته به ایران سفر کند و در این مدت کمترین ارتباط فرهنگی بین دانشگاههای ایرانی و آمریکایی را مشاهده کرده و به همین دلیل مستشرقان غربی ، ایران را کمتر از کشورهای عربی می شناسند.

طبیعی است که در چنین شرایطی ، اطلس های بین المللی به راحتی خلیج فارس را خلیج عربی بنامند و ما در توهم صدور انقلاب اسلامی به اقصی نقاط دنیا باشیم!

با بستن درهای کشور و فرار از ارتباط با نخبگان شرق و غرب به بهانه ترس از جاسوسی ، راه به جایی نمی بریم. این انتظاری واهی است که نخبگان را برانیم ، درهای کشور را ببندیم و بگوئیم می خواهیم تمدن بسازیم!

اندیشه و علم چون مسیر آبی است که ناپاکی ها را از خود می زداید تا زلال و شفاف شود. اگر در معادلات سیاسی و اقتصادی و نظامی بواسطه تجربه های تاریخی، ترس از اعتماد به شرق داریم ، اما دامان علم واندیشه، مقدس است .

برای  ساخت تمدن ناچاریم در حوزه اندیشه و علم با غرب و شرق تعامل سازنده ایجاد کنیم و این تعامل در گرو رو کردن نخبگانی است که قدرت بازی و رقابت با رقیب قوی را داشته باشند ؛ با کوتوله های فکری قطعا در این رینگ تمدن سازی ، شکست خواهیم خورد و دانشگاههای ما تنها به مراکز ترجمه تبدیل می شوند.     


/گزارشی از موج جدید بازگشت افغانها به شیراز/

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/8/22 12:14 عصر

 

/گزارشی از موج جدید بازگشت افغان‌ها به شیراز/

 

"این روزها وقتی از میادین اصلی شهر مثل دروازه کازرون، باغ دلگشا، بلوار سیمان و ... عبور می کنی، با انبوهی از جمعیت افغان‌ها روبرو می‌شوی که در جستجوی کاری در پروژه در حال احداث شیراز به بیل و کلنگ خود تکیه داده‌اند تا بلکه صاحبکاری آنها را به کار روزانه فراخواند."

 در حالی که کمتر از ‌3 ماه از پایان « طرح طرد اتباع بیگانه غیر مجاز » فرمانداری شیراز می‌گذرد، بار دیگر این شهر در ‌10 روز گذشته شاهد هجوم گسترده اتباع افغان است که عمدتاً با خانواده خود به شیراز مهاجرت می‌کنند. این در حالی است که پیش از این بر اساس تلاشی ‌5/1 ساله بیش از ‌30 هزار تبعه غیرمجاز افغان از شیراز به کشورشان بازگردانده شده بودند.

یکی از اتباع افغان حاضر در شیراز  گفت: وضعیت نابسامان افغانستان، نبود کار و مشکلات معیشتی باعث شده که به ایران مهاجرت کنیم.

وی با بیان اینکه ما هم از نژاد ایرانیان هستیم، گفت: در افغانستان زندگی بر مردم به سختی می گذرد، فقر و بیماری بسیار است و کشورمان هنوز نتوانسته روی پای خود بایستد.

وی اظهار داشت: وجود نیروهای خارجی در افغانستان نیز بر شدت فقر و گرسنگی مردم افزوده است. این نیروها جز کنترل عبور و مرور مردم هیچ کاری ندارند و حتی یک دانه قرص هم برای مداوا به مردم زجر کشیده افغان نداده‌اند.

یک بانوی افغان نیز که برای درمان فرزند خود به یکی از مراکز درمانی شیراز مراجعه کرده بود، در خصوص چگونگی ورودش به ایران گفت: حدود ‌35 روز طول کشید تا از افغانستان به ایران بیاییم.

وی با بیان اینکه قبلاً با همسرش سابقه سکونت در ایران و شهر جهرم را داشته است، گفت: این بار با بارش برف و سردی هوا مجبور شدیم به ایران برگردیم.

این بانوی افغان با اشاره به وجود پنج فرزندش گفت: همه بچه های من در ایران متولد شده‌اند و اصلاً من در ایران با "عبدالجبار" ازدواج کرده‌ایم و در افغانستان هیچ چیزی برای ماندن نداریم.

وی که همسرش نیز تبعه افغانستان است، گفت: قبل از اینکه ما را به افغانستان برگردانند با شوهر و بچه‌هایم در یک باغ و دامداری در جهرم کار و زندگی می کردیم، پدر و مادر من و شوهرم هم در کوار و مرودشت زندگی می‌کنند و ما مجبور بودیم به ایران بازگردیم.

وی گفت: صاحب همان باغی که در آن کار می کردیم، به ما اجازه داد بار دیگر به سرزندگیمان برگردیم اما گفته اگر جریمه ام کردند، باید شما بپردازید!

کارگر و نگهبان افغان یکی از ساختمان‌های در دست احداث در شیراز نیز به خبرنگار ایسنا گفت: کارگران افغان که پارسال و امسال توسط پلیس به افغانستان بازگشته بودند، چون در آنجا امکانی برای کار و زندگی نداشته‌اند، به ایران بازگشته‌اند.

وی گفت: برخی از دوستان من در افغانستان هیچ ندارند و همه زندگانی آنها در ایران است و در این مدت که آنها نبوده‌اند، من از اموال آنها مراقبت کرده‌ام.

یک کارفرما و مجری ساخت پروژه های عمرانی در شیراز گفت: تقریباً تمامی کارگران افغان که تا پیش از این از شیراز طرد شده بودند، بار دیگر به شیراز بازگشته‌اند.

وی مدعی شد: شب گذشته که به کارگاه ساختمانی مراجعه کردم، ‌16 نفر تبعه افغان در این ساختمان در دست احداث بیتوته کرده بودند که مجبور شدم همه‌ی آنها را اخراج کنم.

این مهندس شیرازی گفت: در طول یک هفته گذشته تمام کارگران سابق افغان که به کشورشان طرد شده بودند، مراجعه کرده و می‌خواهند که دوباره به سر کارشان باز گردند.

یکی از کارگران افغان تازه بازگشته از کشورش به ایسنا گفت: از مرز پاکستان تا شیراز چندین خودرو عوض کردیم و گاهی مجبور شدیم مسیر را پیاده طی کنیم.

وی با بیان اینکه در کاروان ‌200 نفری ما تعدادی بچه و زن نیز حضور داشتند، گفت: از اتوبوس، کامیون و وانت برای رسیدن به شیراز استفاده کردیم. هر نفر ‌450 تا ‌500 هزار تومان به "نفرکش" (قاچاقچی انسان) داده بودیم که ما را به شیراز برسانند.

این تبعه افغان در خصوص نظارت نیروهای نظامی و انتظامی نیز گفت: ما را از مسیرهایی عبور می دادند که معمولاً پلیس حضور نداشت، مثلاً گاهی مجبور می شدیم یک روز را پیاده برویم و یا در کامیون با چادر پوش ما را مخفی می‌کردند که نمی توانستیم چیزی را از بیرون ببینیم.

سردار علی مؤیدی، فرمانده انتظامی فارس نیز در نشست هفته گذشته خود با خبرنگاران رسانه های جمعی گفت: پلیس تاکنون با هر دو نوع ورود غیرمجاز اتباع بیگانه مقابله کرده است.

وی گفت: آمارها نشان دهنده تلاش نیروی انتظامی است اما موضوع افزایش تعداد اتباع بیگانه را از مسوولان آن در استانداری بپرسید.

به گزارش ایسنا منطقه فارس، ابراهیم عزیزی، فرماندار و رییس شورای تأمین شهرستان شیراز نیز در پاسخ به سوال خبرنگاران، از آنها خواست موضوع را از طریق مسوولان اداره اتباع بیگانه استانداری فارس جویا شوند.

وی که پیش از این طرح "طرد اتباع غیرمجاز" را در شیراز اجرا کرده بود، حاضر نشد در این خصوص پاسخی ارائه کند.

ابراهیم خرمی، مدیرکل امور اتباع بیگانه استان فارس نیز گفت: استان‌های گسترده‌ای مثل فارس و وجود پروژه‌های عمرانی، امکان جذب اتباع بیگانه و کارگرانی این چنینی را فراهم می کند.

وی گفت: در دو روز گذشته ‌300 نفر اتباع افغان که توسط قاچاق‌برها به گروگان گرفته شده بودند، با همکاری ناجا و اطلاعات آزاد کردیم و یا یک هفته قبل از آن ‌244 نفر تبعه غیرمجاز افغان را به هنگام عبور از استان فارس در یک کامیون تریلر دستگیر کردیم و برای ما جای تعجب داشت که این تعداد انسان چگونه در یک فضای ‌48 مترمربعی جا داده شده‌اند، بنابراین هیچ بعید نیست که روزانه نزدیک به یک هزار نفر تبعه غیرمجاز از مرزهای شرقی وارد کشور شوند.

به گفته خرمی بخشی از اتباع بیگانه دستگیر شده در این استان قصد اقامت در استان‌های مرکزی کشور مثل تهران و اصفهان را داشته‌اند.

به اعتقاد مدیرکل امور اتباع بیگانه فارس مهم‌ترین موضوع در بحث مقابله با اتباع غیرمجاز، کنترل مرزهای شرقی کشور است.

وی گفت: هر چند مرزهای شرقی کشور گسترده است اما به هر حال باید کنترل شوند و مانع از عبور اتباع غیرمجاز خارجی شد.

خرمی با اشاره به مرگ ‌30 تبعه افغانستان در حادثه واژگونی چند ماه پیش یک کامیون در اطراف شیراز گفت: پلیس فارس گلوگاه‌های متعددی را برای مقابله با ورود اتباع بیگانه غیرمجاز ایجاد کرده اما این افراد از جاده‌های فرعی و کوهستانی و با کامیون و یا پای پیاده گلوگاه‌ها را دور می‌زنند.

وی گفت: ما فقط امکان کنترل راه‌های اصلی را داریم و نمی‌توانیم در هر نقطه استان یک مأمور قرار دهیم که مانع تردد چنین افرادی شوند.

مدیرکل اتباع بیگانه فارس بر ضرورت برخورد قضایی با متخلفان تأکید کرد و گفت: طرد افراد چندان پاسخگو نیست و دستگاه قضایی باید با متخلفانی که غیرمجاز وارد کشور شده‌اند، به شدت برخورد کند تا خطر ورود به کشور افزایش یابد.

وی با بیان اینکه دولت عراق هر زائر ایرانی بدون گذرنامه را ‌6 ماه زندان می‌کند، گفت: دستگاه قضایی باید با عوامل قاچاق انسان و اتباع غیرمجاز هر دو با هم برخورد کند تا ریسک چنین اقداماتی غیرقانونی افزایش یابد.

ابراهیم خرمی گفت: ورود، اقامت و کار غیرمجاز سه تخلف آشکاری است که دست قاضی را برای برخورد با اتباع بیگانه غیرمجاز باز می گذارد. اگر با چهار نفر برخورد شدید شود و زندانی شوند، قطعاً نفرات بعدی وارد نمی‌شوند.

مدیرکل اتباع بیگانه استان فارس ادامه داد: در بحث اشتغال چنین افرادی نیز بایستی شدت بیشتری به خرج دهیم و اداره کار برخورد با پیمانکاران متخلفی که اتباع بیگانه غیرمجاز را به کار می گیرند، شدت بخشد.

وی گفت: کارفرما هم دوست دارد که هزینه‌های خود را به خصوص در تأمین منابع انسانی کاهش دهد و چون کارگران غیرمجاز خارجی نیازی به بیمه و مالیات ندارند و دستمزدی برابر نصف یک کارگر مجاز دریافت می کنند، بنابراین جاذبه برای بکارگیری چنین افرادی زیاد است.

وی گفت: ما اتباع بیگانه مجازی هم داریم که کار فرما در قبال به خدمت گرفتن آنها مجبور است برابر با مقررات کارگری ایران رفتار کند.

وی از تشکیل تیم‌های بازرسی برای برخورد با اتباع غیرمجاز که به عنوان کارفرما در استان فعالیت می‌کنند، خبر داد و گفت: تیم‌های بازرسی متشکل از اداره کار، اصناف، نیروی انتظامی و استانداری به کارگاه ها سرکشی می‌کنند و اتباع غیرمجازی که به عنوان خویش فرما یا کارفرما، قبول کار می‌کنند، را تعطیل کرده و با عوامل آن برخورد می‌کنند.

به اعتقاد این مقام مسوول تشدید کنترل مرزهای شرقی کشور، برخورد قضایی با عوامل قاچاق انسان و اتباع غیرمجاز و نیز مقابله با کارفرماهای متخلف، مهم‌ترین راه های مقابله با پدیده اتباع غیرمجاز است.

وی گفت: متأسفانه استان‌های همسایه فارس نیز کنترل کمتری بر وضعیت تردد اتباع بیگانه غیرمجاز دارند اما در فارس نیروی انتظامی به شدت با موضوع مقابله می‌کند.

یک مقام سیاسی و اجتماعی شیراز نیز که خواست نامش فاش نشود، در گفت وگو با ایسنا ابراز داشت: کمتر از یک سوم اتباع افغان که به ایران و شهر شیراز مهاجرت می کنند، به کار و فعالیت اقتصادی در برخی پروژه‌های عمرانی و ساخت و ساز مسکن می‌پردازند.

وی گفت: مابقی این افراد به فعالیت‌های غیرمجاز چون قاچاق مواد مخدر و سوخت می پردازند و با پرکردن ظرفیت‌های مختلف شهر مثل خانه‌های جنوب شهر و یا نانوایی‌ها باعث اختلال در رفاه مردم شده‌اند.

این مقام مسوول گفت: تا قبل از اجرای طرح طرد اتباع بیگانه که تا فصل اول سال در شیراز ادامه داشت، برخی از مناطق جنوبی به دلیل شدت تجمع اتباع افغان برای اهالی محل ناامن شده بود و مردم احساس ناامنی می‌کردند.

وی افزود: یکی از چالش‌های مهم در‌خصوص اتباع افغان غیرمجاز این است که هیچ اطلاعی از تعداد و چگونگی زندگی آنها نداریم. گاهی در یک خانه کوچک بیش از ‌50 افغان زندگی می کنند که از هر لحاظ تجمع این تعداد انسان در یک بنای کوچک خطرناک است و یا اینکه وضعیتی که در حمل و نقل آنها صورت می گیرد و مرتباً در کامیون‌های باربری تعداد قابل توجهی ار آنها کشف می‌شوند.

این مقام مسوول درخصوص علت بکارگیری چنین افرادی توسط پیمانکاران گفت: باز هم تأکید می کنم که کمتر از یک سوم اتباع غیرمجاز ورودی به شیراز در امور اقتصادی فعال می‌شوند که ارزان بودن چنین کارگرانی و نیز پائین بودن نرخ بهره وری در برخی کارگران ایرانی باعث جذب کارگران افغان غیرمجاز شده است.

بنا بر ادعای وی، برخی مدیران به دلیل نرخ ارزان کارگران افغان، از وجود آنها برای کار در منازل خود نیز استفاده می‌کنند!

وی افزود: بررسی ما نشان می‌دهد که در مقایسه با هجوم گسترده اتباع افغان به شیراز، در مجموع بکارگیری اتباع افغان برای شیراز به صرفه نیست و باعث می شود حجم زیادی از منافع عمومی شهر از بین برود.

به اعتقاد وی جامعه کارگری کشور نیازمند به بازسازی خود از نظر رسیدن به استانداردهای جهانی در بهره وری است تا بکارگیری کارگر ایرانی برای بنگاه‌های اقتصادی به صرفه شود.

به نظر می رسد به رغم همه مشکلات موجود و بر اساس آنچه در بالا گذشت، در نخستین اقدام نیازمند ساماندهی و شناسایی همه افراد بیگانه حاضر در شیراز هستیم و چه بسا بتوان در شرایطی امکان موقت کار برای برخی از آنها را فراهم کرد.

نکته دوم فرهنگ سازی در راستای بهبود عملکرد کارگران ایرانی و افزایش نرخ بهره وری در میان آنهاست که مسوولان باید بداند توجه ویژه داشته باشند.

کمک و یاری جستن از نهادهای بین‌المللی نیز می تواند شرایط بهتری را برای کارگران افغان در کشورشان فراهم سازد.


روز دانش آموزو ....

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/8/13 3:47 عصر

روز دانش آموز و ....

سعید نظری............................................

امروز 13 آبان ، روز «دانش آموز و دانشجو» و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است

روزی که در آبان ماه 57 به دست دانش آموزان رقم خورد و در آبان ماه 58 دانشجویان بر شکوه و عظمت آن افزودند.

 خود تصمیم گرفتند و خود عمل کردند

حالا 30 سال گذشته ، دانش آموزان برای  گرامیداشت این حماسه فرا خوانده می شوند!

«ستاد هماهنگی تبلیغات اسلامی فارس» دعوت می کند ،

«بسیج سپاه پاسداران شیراز» بیلبورد می چسباند ،

«سازمان آموزش و پرورش» ابلاغ می کند که دانش آموزان می توانند در این مراسم شرکت کنند،

مجری برنامه اما «علی حسین زاده» کارمند سازمان تبلیغات اسلامی فارس است و حتی قطعنامه نهایی را او می خواند،

سخنران برنامه «ابراهیم عزیزی» فرماندار شیراز است ،

گروه سرود وموزیک از « ارتش جمهوری اسلامی مستقر در فارس » دعوت شده است،

مهمانان ویژه چند افسر سپاه ، مسئولان شاهچراغ و آموزش و پرورش هستند که در جایگاه ویژه جلوس کرده اند،

انتظامات مراسم بر عهده «خادمان حرم مطهر شاهچراغ» است ،

و پذیرایی توسط «چندین سرباز سپاه» پشت یک خورده وانت صورت می گیرد ،

« دانش آموزان» و «دانشجویان» هم آنان که 13 آبان را رقم زدند ، تنها تماشاگران این برنامه هستند که مجری برنامه آنان را به شرکت در «کلاسهای آموزش مداحی در مسجد الرسول قصردشت»  دعوت می کند و البته گاهی هم از آنان می خواهد که «صلواتی» ختم کنند و «مرگ بر آمریکایی» سر دهند!

 

و نگاهم به دانش آموزی ختم می شود که در پس طعم طالبی بستنی چوبی خود به دنبال مفهوم «مبارزه» ، «استکبار» ، «آزادی» و « دانشجو» است!!!


مراقبت ترویج پدیده «کردانیسم» ، مکتب دروغ و جعل در جامعه باشیم !

ارسال  شده توسط  سیمرغ در 87/8/12 2:59 عصر

          

                         مراقبت ترویج پدیده «کردانیسم» ، مکتب دروغ و جعل در جامعه باشیم !

 

هفته گذشته در حالی فرماندار شیراز ،  از راز جاعلانی در این شهر پرده برداشت که این افراد قصد داشتند همایشی را با عنوان «دابوت» و با موضوعاتی چون چگونگی کسب موفقیت برگزار کنند. مجریان این همایش - که با اعلام نظر یکی از دانشگاههای شیراز فاقد هرگونه محتوای علمی بود- با جعل مدارک علمی خود و نیز برخی اسناد وزارت کشور و فرمانداری شیراز و تبلیغات گسترده ، تلاش می کردند به علاقه  دهها جوان طالب موفقیت و ثروت پاسخ دهند.

آنچه در این مقال سعی می کنیم به بررسی آن بپردازیم ، پدیده جعل و دروغ پردازی در جامعه است . همزمانی این اتفاق با موضوع جعلی بودن مدرک تحصیلی «علی کردان» وزیر کشور و اصرار وی بر ادامه همکاری با دولت و تلاش برای مطلوم نمایی  و نیز حساسیت جامعه  نسبت به آن باعث شد ، آن را پدیده «کردانیسم» بنامیم. 

این روزها با نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها ، بیش از هرچیز خبر دستگیری جاعلان مدارک تحصیلی ، معافیت های سربازی و گذرنامه ها و یا دهها سند دولتی به چشم می خورد و همین باعث می شود که جامعه نسبت به اصالت چنین مدارکی حساس شود.

اگر بخواهیم به موضوع جعل از منظر جامعه شناختی نگاه کنیم ، جعل زمانی اتفاق می افتد که فرد فاقد صلاحیت یا توانایی لازم برای احراز پستی یا دستیابی به اهداف خاصی است و ناچار می شود با توصل به جعل و تنظیم اسناد غیرواقعی برای خود حقانیت ایجاد کند.

ضعف نظارت و کنترل خصوصا از ناحیه دستگاههای مسئول در کنار تصویب  قوانین متعدد و غیر واحد ، زمینه جعل را بیشتر فراهم می کند. از طرفی دولتی شدن بیش از حد امور نیز انگیزه جعل را افزایش می دهد و اینکه برای هر کاری داشتن نوعی مدرک و مدرک گرایی را به شرایط عمومی الصاق کنیم.

اصولا در کشور ما نیز به خصوص در دو دهه اخیر بدون توجه به توانایی ذاتی و تجربی افراد ، آنچه بیش از همه ملاک ارزیابی افراد قرار می گیرد ، مفتخر بودن به مدارکی دانشگاهی است.

امروز برای استخدام و پیوستن به یک دستگاه اداری و یا شرکتی تخصصی وابسته به دولت ، آزمون در راستای تعیین میزان توانمندی فرد صورت نمی گیرد ، اما همین که فرد مدرکی را از دانشگاهی ارائه کند ، واجد صلاحیت تشخیص داده شده و راه برای جذب وی فراهم می شود.

این درحالی است که در مدیریت منابع انسانی ، آنچه ضرورت دارد توانایی فرد برای انجامی کاری است که آگهی استخدام آن منتشر شده است.

اگر گاهی به دفاتر مهاجرت به کشورهای توسعه یافته سری زده باشید و یا از افراد پیگیر جهت مهاجرت سراغی گرفته باشید ، معمولا این کشورها از افرادی استقبال می کنند که به لحاظ فردی دارای توانمندی لازم برای انجام اموری خاص باشند.

روزی دوست پزشکی داشتم که قصد داشت با همسر پزشکش به کانادا مهاجرت کند. آخرین باری که او را دیدم برایم گفت:« دایی همسرش که معتاد بوده و به همین دلیل هم از شرکت نفت اخراج شده بود، بدلیل توانایی و تجربه در جوشکاری زیر آب توانسته از سفارت کانادا در سوریه ، پروانه مهاجرت به این کشور توسعه یافته را کسب کند . اما او و همسرش از کانادا بازمانده  وقصد مالزی کرده اند».

شاید البته بیل گیتس صاحب بزرگترین شرکت نرم افزاری آمریکا و یکی از ثروتمندان دنیا هم مثال خوبی باشد که همه چیز به داشتن مدرک تحصیلی نیست.

متاسفانه شرایط عمومی کشور ما اقتضا می کند که صاحبان زر و زور به تزویر روی آورده و برای دستیابی به مطامع فردی و گروهی خود راه جعل و دروغ پردازی را پی بگیرند.

وقتی شرح خبر فرماندار شیراز مربوط به جعلی بودن مدارک و اسناد مجریان دابوت را می خوانید ، دقیقا با داستانی مشابه مدرک تحصیلی وزیر کشور روبرو می شوید!

جعل مدرک تحصیلی و اسناد برگزاری ، عدم صلاحیت علمی برگزار کنندگان و اینکه نظریه پرداز علم دابوت فاقد مدرک دیپلم است و تبیلغات گسترده برای رسیدن به اهدافی خاصی ، دقیقا شبیه داستان «علی کردان وزیر کشور» است.

ذکر این نکته لازم است که داشتن مدرک تحصیلی مذموم نیست و یا قصد این را نداریم که بگوییم هرکس فاقد مدرک علمی است ، الزاما می تواند دارای تجربه و توانمندی باشد که جبران آن مدرک نداشته را بکند.

اما امروز جامعه ما باید بیش از هرچیز مراقب جاعلان و دروغ پردازانی باشد که قصد می کنند ، به هرترتیبی به مطامع و خواسته های خود دست یابند.

امروز برخورد با امثال کردان و یا عوامل دابوت در راستای پاسداشت «صداقت در جامعه» یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.

علمای علم اخلاق صداقت را پایه ای ترین اصل اخلاق و زیربنای هر رفتار اخلاقی دیگر همچون عدالت و آزادی می دانند.

صداقت حاکم بر جامعه نباید بازیچه افرادی قرار بگیرد که فکر می کنند با عدم صداقتشان به نظام و جامعه کمک رسانده و ماکیاول وار باعث نجات کشور و جوانان می شوند.

مهم نیست کردان پیش از این چه خدماتی به کشور ارائه کرده و یا در آینده منشا چه خدماتی خواهد بود. مهم این است که دامن مقدس «صداقت» نباید دست مایه عده ای سودجو و فرصت طلب قرار بگیرد.

حق نداریم به هر بهانه ای ، شرایطی فراهم کنیم که پدیده «کردانیسم» در جامعه رواج پیدا کرده و از این پس شاهد جعل و دروغ پردازی افرادی باشیم که  برای رسیدن به هر فرصتی دست به چنین اقداماتی می زنند.

پدیده کردانیسم یک خطر و آفت جدی است که اعتماد عمومی در جامعه را خدشه دار کرده و همه آحاد جامعه از آن متضرر شده و فرصت هایی را ناعادلانه از افراد ذیصلاح گرفته و به جاعلان و دروغ پردازان می دهد.

نکته دیگر اینکه ، کردانیسم دقیقا حکایت « تخم مرغ دزد ، شتر دزد می شود!» است. کسی که به راحتی گام اول را با دروغ و تزویر برداشت ، در ادامه هم به راحتی برای توجیه برخی عملکرد ناصواب خود ، دست فریب افکار عمومی می زند و به راحتی از پس هر قانون گریزی بر می آید.

نباید اجازه دهیم کردانیسم و مروجان و مدافعان آن در جامعه ریشه بدوانند و عرصه را بر صدیقان  ملت تنگ کنند.

تا صدیقان و عالمان هستند ، نیازی به حضور کردان و دابوت نداریم!

   

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >