عاشورا تصویری کوچک از فلسفه مهدویت

سعید نظری......................................

شاید هیچ رویداد تاریخی به اندازه قیام عاشورا دست‏خوش آشفتگی در تأویل و تفسیر پس از خود نبوده است.

واقعه عاشورا به همان اندازه که امروز زنده است و خیل عظیم شیعیان جهان و برخی مسلمانان غیر شیعه در فرآیند دین‏داری و زندگی خود به آن تمسک می‏جویند، به همان اندازه هم در تفسیر و معنا از سوی دوست و دشمن غبار آلود است.

هر کس از ظن خود معنایی برایش جستجو می‏کند و البته تأثیر شرایط موجود هم در این تأویل و تفسیر بی تقصیر نیست.

گاهی بی‏سوادان عاشق، در بیان قیام کربلا اسطوره‏سازی می‏کنند و زمانی دشمنان عاقل، در پس نقاب سفسطه بازی خود، حسین را قدرت پرستی دنیا دوست معرفی کردند.

 

 

تردیدی نیست که 1400 سال استمرار شیعه و البته تدوام دشمنی‏ها علیه آن، مدیون خون حسین و همراهانش است اما در این میان بیان هدف امام ثالث شیعیان، همچنان گرفتار نگرش‏های تک بعدی مبتنی بر شرایط زمانه است و تغییر رنگ و لعاب دشمنی‏ها و شرایط اجتماعی حاکم، بر تأویل و تفسیرها مؤثر افتاده است.

تأویل و تفسیر در قیام حسین(ع) در عمق اهداف رسالت جدش نهفته است و همواره باید کوشید که از این دریچه به عاشورا نگریست.

امامت، پاسدار غایت رسالت است و تعریف فرهنگ مهدویت نیز بر این مبنا استوار است که روزی ظهور، نجات‏بخش آئینی باشد که خود، روزی نجات‏بخش عرب و البته ساکنان خاورمیانه بود.

اگر روزی محمد مأموریتی الهی یافت که عرب گرفتار تعصب و جاهلیت را نجات دهد، فرزندانش ـ در آموزه شیعه ـ استمرار بخش این حرکت در عرصه تاریخ و این کره خاکی خواهند بود و از این منظر است که حسین(ع) خود را فدای نهضتی الهی کرد و تصویری کوچک از فلسفه مهدویت در شیعه به نمایش گذارد.

خداجویی، حق طلبی، آزادگی و حریت، نجات‏بخشی، مقابله و مبارزه با ظلم و جور و تزویر، اصلاح امور اجتماعی و ... هر کدام بخش مهمی از اهداف قیام امام شیعیان را نشان می‏دهد و که همواره به آنها توجه شده و در کلام شیعیان می‏توان سراغی از آنان یافت. به این معنا که آن‏چه با ساختار فردی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی زندگی یک انسان در ارتباط است، در بیان مفهوم عاشورا قابل استنباط و استخراج است.

نگرش تک بعدی به قیام کربلا ممکن است ما را از رسیدن به متن اهداف آن دور نگاه دارد بنابراین چاره‏ای نداریم که نخست مفهوم انسان را مورد تحقیق و پژوهش همه جانبه قرار دهیم تا مقدمات و فرض جریان عاشورا برای ما مشخص شود.

طبیعی است که شناخت انسان در قضاوت ما بی‏تأثیر نخواهد بود. شناخت انسان مبتنی بر آموزه‏های دینی ما را به اهداف قیام حسین نزدیک‏تر و شناخت انسان مبتنی بر آموزه‏های مکاتیب غیر دینی ما را از کربلا دور خواهد ساخت.

حسین در همواره تاریخ الهام‏بخش مبارزات آزادی‏خواهانه و حق‏طلبانه بوده و هست، مبارزانی چون گاندی هم که از محضر دین تلمذ نکرده بودند، به حسین تمسک جستند و پای در راه مبارزه نهادند؛ این اندیشه بلند انسان آزاده است که با حسین همراه می‏شود تا آزادگی را معنا کند و البته همراهی با حسین خداجویی را به دنبال دارد.

و آنان که از آزادگی به‏دورند، هر چند در عین دیانت ساختگی‏شان، نام حسین را لقلقه زبان‏شان است و برای شهدا عاشورا، یقه چاک می‏کنند، اما جز عطشی در ظهری گرم برای‏شان قابل فهم نیست که گویی حسین و یارانش در طلب آب این چنین شدند.

حسین اما نشان داد که پیروزی در ماندگاری تاریخی است. اقلیت و اکثریت در مبارزه معنا پیدا نمی‏کند، آنچه در مبارزه باید جست، اثری است که در طول زمان ماندگار خواهد شد.

حسین به دور از ابزارهای قدرت و البته با شناخت دقیق شرایط حاکم، سرخی خونی را به دنیا عرضه کرد که انسانیان هر روز فلق و افق آفتاب آن را به نظاره می‏نشینند و البته از آن غافلند که هنوز در عصر علم و اندیشه و فناوری، لجام وابستگی و بندگی به گردن دارند.

زمانه 1400 و اندی سال، حسین را کفایت می‏کرد که راه آزادگی پیش بگیرند و از یوق بندگی خود را آزاد سازد، اما گویی ندای هل من ناصراً ینصرنی حسین جز برای اندکی تا صبح ظهور نامفهوم است.