این الرجبیون؟
فر را رسیدن ماه رجب مبارک
التماس دعا
این الرجبیون؟
فر را رسیدن ماه رجب مبارک
التماس دعا
فاطمه، فاطمه است
فاطمه، یک “زن” بود، آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزشهای عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همهی ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده بود.
مظهر یک “دختر”، در برابر پدرش.
مظهر یک “همسر” در برابر شویش.
مظهر یک “مادر” در برابر فرزندانش.
مظهر یک “زن مبارز و مسؤول” در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش.
وی خود یک “امام” است، یعنی یک نمونهی مثالی، یک تیپ ایدهآل برای زن، یک “اسوه”، یک “شاهد” برای هر زنی که میخواهد “شدن خویش” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزهی مدامش در دو جبههی خارجی و داخلی، در خانهی پدرش، خانهی همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ میداد.
نمیدانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوههای خیره کننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفتانگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و همپرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمانهای بزرگش مینگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهاییهایش.
این است که علی هم او را به گونه دیگری مینگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی میگیرد و از آنان فرزندانی مییابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا میکند. اینان را “بنیعلی” میخواند و آنان را “بنیفاطمه”.
شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونهی دیگر میبیند. از همهی دخترانش تنها به او سخت میگیرد، از همه تنها به او تکیه میکند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش میگیرد.
نمیدانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟
خواستم از “بوسوئه” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از “مریم” سخن میگفت. گفت: هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن دادهاند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کردهاند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقهشان را به کار گرفتهاند.
هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهرهنگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندیهای اعجازگر کردهاند.
اما مجموعه گفتهها و اندیشهها و کوششها و هنرمندیهای همه در طول این قرنهای بسیار، به اندازه این کلمه نتوانستهاند عظمتهای مریم را بازگویند که: “مریم، مادر عیسی است”.
و من خواستم با چنین شیوهای از فاطمه بگویم. باز درماندم:
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد (ص) است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
منبع: کتاب زن از دکتر علی شریعتی
این هم یک مطلب قابل تامل از حاج غلامحسین جهانگیر
عضو انجمن کشاورزان خبره شهرستان مرودشت
شرایط امروزر جهان و اخباری که هر روزه رسانه ها از گوشه و کنار جهان مخابره می شود، حاکی از آغاز شرایطی سخت در بحث تأمین مواد غذایی برای ساکنان این کره خاکیست که بدون شک کشور ما نیز از شرایط جهانی تبعیت کرده و کارشناسان آینده ا ی سخت و دشوار را از نظر تأمین مواد غذایی پیش بینی می کنند. این در حالیست که استقلال سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی هر کشوری در گرو استقلال آن در تأمین مواد غذایی مورد نیاز اتباع خود است.
شک نداریم که کشاورزان و بخش کشاورزی پیش قراولان عرصه ی تأمین مواد غذایی از بدو آفرینش بشریت تا کنون بوده و در آینده نیزخواهند بود تا آنجا که هیچگاه امکان حذف این بخش تولیدی از اقتصاد وجود نداشته و ندارد و علمای علم اقتصاد همواره بر تقویت و حمایت از کشاورز و کشاورزی بدون هر گونه پیش شر طی تأکید کرده اند.
در سرزمین ایران نیز که کشاورزی تاریخی به گستردگی تاریخ تأسیس این مملکت عظیم دارد ، همواره کشاورزان در خط اول تولید، سعی در تأمین مواد غذایی ساکنان را داشته به گونه ای که در سالیان پس از انقلاب با تلاشی مضاعف برخاسته از غیرت ملی و دینی کشاورزان دست آورد های عظیمی در تولید محصولات کشاورزی به خصوص محصولات استراتژیک به دست آمد، که در طول تاریخ کم نظیر بوده و دررقابت با کشورهای توسعه یافته قابل توجه است.
لذا با عنایت به اهمیت جایگاه کشاورزی در اقتصاد امروز دنیا و تأثیر مهم و بی نظیر آن در حفظ استقلال کشور ، لازم می دانیم برخی از چالش های فعلی این بخش را متذکر شده و راهکار هایی علمی و آزموده شده مطابق با توان فعلی کشاورزان و امکانات موجود بررسی کنیم:
1- در طول سالیان پس از انقلاب که کشاورزی دوران گذار از شکل سنتی خود را طی کرده و به مرزهای کشاورزی نوین با تکیه بر افزایش بهره وری نزدیک شده ، به رغم همه تلاش ها با ضعف برنامه ریزی در متغیرهایی چون الگوی کشت ، تأمین نهاد ها و چگونگی استفاده از منابع روبرو هستیم.
بدون شک دسترسی به کشاورزی اصولی با تکیه بر افزایش بهره وری در تولید و حفظ و پایداری منابع، نیازمند برنامه ریزی دقیق و علمی مبتنی بر روش های نوین و الگوهای برتر اقتصادی است که
اولاً منابع آب و خاک حفظ شود.
ثانیاً افزایش بهره وری در تولید را به همراه داشته باشد.
ثالثاً برای تولید کننده و مصرف کننده دارای صرفه اقتصادی بوده و نیاز های متقابل طرفین را پاسخ دهد.
رابعاً علاوه بر تأمین نیاز های داخلی ، امکان حضور ایران در بازارهای جهانی را فراهم کند که اقتصاد بدون نگرش به بازارهای خارجی هیچ مفهومی نخواهد داشت.
خامساً زمینه توسعه دیگر بخش های اقتصادی کشور از جمله صنعت و بازرگانی را فراهم سازد.
متأسفانه در سالیان اخیر بدون توجه به آنچه گفته شد ، کشاورزی از داشتن یک برنامه منسجم و اصولی محروم بوده و عمده برنامه های تنظیم شده ، به هنگام اجرا مطابق با اهداف موفق نبوده است.
این که همه ساله شاهد تغییر مداوم الگوی کشت هستیم و کشاورزان با تولید نوعی محصول خاص ، بازار را آشفته می کنند به گونه ای که مثلاً کاشت همگانی گوجه در سالی با کاهش شدید قیمت و در سالی دیگر بدون توجه به نیاز های بازار کشت این محصول را رها کرده و با کاهش تولید و عرضه ، افزایش شدید قیمت در بازار را رقم می زنند ، خود بیانگر همان ضعف برنامه ریزی است در حال که ساماندهی الگوی کشت مطابق با شرایط اقلیمی هر منطقه و بر اساس نیاز های واقعی بازار از سوی مسئولان بخش دولتی و با هماهنگی تشکل های فعال بخش خصوصی می تواند به رفع این مشکل کمک اساسی برساند.
2- حفظ منابع آب و خاک به منظور حفظ پایداری در تولید از ضروریات انکار ناپذیر بخش کشاورزی است. به خصوص آنکه در منطقه فارس همه ساله با کاهش بارندگی روبرو بوده ایم و به نقل از مسئولان هواشناسی و امور آب میزان بارندگی سال زراعی جاری از نظر کاهش نسبت به 50 سال گذشته بی سابقه بوده است.
افزایش بهره وری در استفاده از منابع آب شاید تنها را ه حلی است که در شرایط امروز کشور می توان به آن فکر کرد در حالیکه دیگر کشورها شیوه های گرانی چون انتقال آب دریاها یا بارور سازی ابرها را پیش گرفته اند. اما متأسفانه همین بهینه سازی مصرف آب هم هنوز مورد توجه بخش های دولتی و خصوصی قرار نگرفته و تنها گاهی در شعار ها ردپایی از این راهکار را می یابیم.
بدیهی است که سیاست بهینه سازی مصرف آب نیاز مند عملیاتی کردن روش های نوین آبیاری و البته اجرای طرح های آبخیز داری و آب خوان داری در کنار سرمایه گذاری های سنگین برای ساخت سدهای بزرگ است.
در اجرای شیوه های نوین آبیاری متأسفانه سیاست های سالیان اخیر دولت به دلیل تحمیل همه فشارها و هزینه ها به کشاورزان راه به جایی نبرده است.
دولت که مالک اصلی منابع آب وخاک به شمار می رود، بایستی اهتمام بیشتری به حفظ آنها داشته باشد. به نظر می رسد پرداخت تسهیلات بلاعوض با تشدید نظارتها برای اجرای شیوه های نوین آبیاری می تواند کشاورزان را برای به کار گیری چنین روش های راغب کند چرا که نمی توان انتظار داشت کشاورز با اندک سرمایه خود به چنین مهمی دست زند.
در بحث طرح های آبخیزداری و آب خوان داری در کنار احداث سدهای بزرگ و شبکه های زیر دست آنها هم تنها سرمایه گذاری های دولتی پاسخگوست و امکان اجرای آن توسط بخش خصوصی وجود ندارد لذا ضروری است مسئولان در برنامه ریزیهای خود توجه جدی به اجرای چنین برنامه هایی داشته باشند .
ذکر این نکته ضروری است که ادامه بی توجهی به شرایط فعلی منابع آب و اجرای طرح های موقت و مسکن جز وخیم تر شدن اوضاع در سال های آتی چیزی به دنبال نخواهد داشت.
3- رمز موفقیت تولید در دنیای امروز را افزایش بهره وری می دانند.
نکته ای که به حق باید بر آن اصرار داشت. اما افزایش بهره وری ها در تولید در بخش کشاورزی جز با فراهم آوردن امکانات لازم میسر نیست. اجرای طرح های چون تسطیح لیزری و یکپارچه سازی اراضی ، اصلاح بذر ، تولید و تأمین نهاده های استاندارد، توصیه به استفاده از ریز مغذی ها و دهها طرح از این دست هر چند در آغاز نوید بخش آینده ای خوب در افزایش بهره وری ها بود اما متأسفانه در ادامه راه با بی توجهی بخش دولتی ، بخش خصوصی نیز دل زده شدند.
ایجاد شرایط خاصی برای طرح های یاد شده از جمله ضرورت زیر دست بودن اراضی برای اجرای عملیات تسطیح لیزری و یا واگذاری اصلاح بذر یا واردات بذرهای اصلاح شده توسط شرکت فاقد اهلیت لازم بدون نظارت سیستم دولت، آرزوی افزایش بهره وری در کشاورزی را دست نیافتنی کرده است.
لذا ضرورت دارد بار دیگر ضمن بازنگری در طرح های یاد شده منطبق با نیازهای کشور و توانمندی موجود ، جهشی عظیم را در تولید ایجاد کنیم .
4- اصل اساسی در اقتصاد ، صرفه است . بدیهی است اقتصاد بدون صرفه ، رغبتی برای سرمایه گذاری و کار در مردم ایجاد نمی کند . متاسفانه در سالیان اخیر با توجه به تغییرات گسترده در اقتصاد کشور و نابسامانی های موجود ، دلالان در بخش کشاورزی نیز دست درازی کرده و خون تولیدکنندگان واقعی را همچون زالویی خونخوار می مکند .
تلاش دولت اسلامی در پرداخت یارانه ها به کشاورزان در قالب طرح خرید تضمینی قابل تقدیر است اما طرح خرید تضمینی محصولات به رغم پیش بینی های لازم نسبت به افزایش نرخ تورم در قانون این طرح ، متاسفانه در دو سال اخیر به خوبی اجرا نشده است .
طرح خرید تضمینی گندم بدون هرگونه تغییری در نرخ ها در سالیان اخیر نگرانیهای جدی در بخش کشاورزی ایجاد کرده واز طرفی افزایش قیمت دیگر محصولات کشاورزی همچون جو را به همراه داشت .
بر اجرای دقیق مصوبه مجلس شورای اسلامی در خصوص خرید تضمینی محصولات کشاورزی بیش از هر چیز تاکید می کنیم و معتقدیم حفظ پایداری در تولید فقط با اجرای دقیق این قانون است . شاید بد نباشد به وضعیت تولید چغندر قند در دو سال گذشته نگاه دوباره داشته باشیم .
واردات بی رویه شکر و تاخیر در پرداخت نرخ خرید تضمینی ، آینده تولید این محصول با ارزش از نظر تناوب کشت با مخاطره روبرو کرده است .
5- توسعه دیگر بخش های اقتصادی استان وکشور همچون صنایع تبدیلی نیز از جمله راههایی است که ضمن توسعه بازار کار و اشتغال ، ارزش افزوده در بخش کشاورزی به همراه دارد .
توسعه صنایع تبدیلی با سرمایه بخش خصوصی این فرصت را برای بخش کشاورزی ایجاد می کند که تولید خود را با امنیت خاطر به بازار عرضه کرد و پایداری در تولید را حفظ کند .
متاسفانه در سالیان اخیر کمتر شاهد توسعه صنایع تبدیلی در استان بوده و عمده واحدهای ایجاد شده از ضعف سرمایه و تکنوژی رنج برده و نتوانسته پاسخگوی تولید بخش کشاورزی باشند .
ترغیب و تشویق سرمایه داران به حضور در این بخش راهی است که مسئولان دولت با ارائه مشوق ها و معافیت های لازم امکان پذیر می سازند.
6- نگرشی به تولید برای حضور در عرصه های جهانی نیز فرایندی است که با ایجاد شرایط یاد شده به راحتی امکان پذیر است ، ضمن اینکه هدف اصلی در برنامه ریزی ها باید ((تولید برای صادرات )) قرار گیرد . کیفیت بخشی به تولیدات با استفاده از شیوه های نوین کشت ، داشت ، برداشت با آموزش مستمر کشاورزان صورت می گیرد .
امروز ناچارم عرض کنم که متاسفانه برخی از همکاران کشاورز از داشتن کمترین دانش کشاورزی محروم هستند و بایستی سیستم جدی برای آموزش مستمر آنها با همکاری مراکز علمی و فارغ التحصیلان مهندسی کشاورزی طراحی و اجرا شود .
بدیهی است که رقابت در بازارهای جهانی بدون محصولات با کیفیت و ارزان تر از قیمت های جهانی میسر نیست . کیفیت بخشی را بایستی در افزلیش بهره وری جستجو کنیم و افزایش بهره وری را در آموزش نیروهای فعال در این بخش .
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچگاه به خاطر دروغهایم مرا تنبیه نکرد. میتوانسته، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد!
هرچه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد اما من هرگز حرف خدا را باور نکردم. وعدههایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشمها و گوشهایم را بستم تا خدا را نبینم و صدایش را نشنوم. من از خـــدا گریختم بیخبر از آنکه او با من و در من بود!
میخواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم میخواست بسازم نه آنگونه که خدا میخواهد. به همین دلیل اغلب ساختههایم ویران شد و زیر خروارها بلا و مصیبت ماندم. از همه کس کمک خواستم اما هیچ کس فریادم را نشنید و یاریم نکرد.
با شرمندگی فریاد زدم: خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانههای زندگیام را آباد کنی با تو پیمان میبندم هرچه بگویی همان را انجام دهم!
در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرفهایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمیدانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد.
گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت و لطف بیحد تو را جبران کنم؟
گفت: هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم.
سپس بیآنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگیم ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه از او میخواستم فراهم میشد. اما از درون خوشحال نبودم!
نمیشد هم عاشق خدا شوم و هم به نظرات او بیتوجه!
با آنچه او میگفت من به آرزوهای بزرگی که داشتم نمیرسیدم.
پس او را فراموش کردم تا راحتتر به آن چیزهایی که میخواهم برسم!
برای ساختن کاخ رویاییم از رهگذران کمک میخواستم.
آنان که خدا را میفهمیدند سری از تاسف تکان میدادند و رد میشدند و آنها که جز سنگهای طــلایی قصـــرم چیزی نمیدیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهرهای ببرند که همانها در آخر کار از پشت خنجرها زدند و رفتند! همانگونه از من گریختند که من از صدای خدا و وجدانم!
ناامید از همه جا دوباره خدا را خواندم. کنارم حاضر بود!
گفتم: دیدی با من چه کردند؟ آنان را به جزای اعمالشان برسان ...
گفت: تو خودت آنها را به زندگیت فراخواندی!
از کسانی کمک خواستی که محتاجتر از هر کسی به کمک بودند.
گفتم: مرا عفو کن. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم. اگر دستم بگیری و بلندم کنی هرچه بگویی همان کنم.
بازهم خدا تنها کسی بود که حرفها و سوگندهایم را باور کرد.
نمیدانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره روی پای خود ایستادهام.
گفتم: خدایا چه کنم؟
گفت: هیچ. فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان که همیشه در کنارت هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم؟
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور کردی. اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق میشود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جستوجوی آنی، میرسی و دیگر نیازی نیست که خود را برای ساختن کاخ رویاهایت به زحمت بیاندازی! دیگر چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی و به خاطرآن از من روی گردانی. وقتی مرا باور کردی حرفها و وعدههایم را باور خواهی کرد!
وقتی عاشقم شدی و باورم کردی به آنچه میگویم عمل میکنی، زیرا درستی آنها را باور داری و سعادت خود را در آنها میبینی!
بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بینیاز!
منبع : http://managersclub.persianblog.ir
همایش «آنان که میاندیشند» با بررسی و نقد آرا و اندیشههای سیدحسین نصر روز گذشته (یکشنبه) در تالار شهید چمران دانشکدهی فنی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش حکمت و فلسفهی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این همایش، پس از توضیحات علیرضا معادی - دبیر همایش - دربارهی نشستهای برگزارشده توسط کانون اندیشهی جوان، علیاکبر صادقی رشاد - رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی - با موضوع «نماد سیطرهی مجاز در ساحت هویت تاریخ» سخنرانی کرد و گفت: موضع من نسبت به نصر، نقادانه است و نقد از کسی، گفتمانی و یا گروهی، البته به معنای نفی مثبتات آنها نیست. نصر دارای شخصیت چندضلعی است و این داوری را دربارهاش سخت میکند.
او در ادامه افزود: ادوار حیات نصر، دورههای متحول و متعددی را داراست، هر چند به لحاظ رویکردهای اندیشهیی از یک سیر و مسیر مشخص پیروی کرده است. چارچوب نظری که نصر را در آن نقد میکنم، تئوری سیطرهی مجاز است. روزگار ما، روزگار حیات واژگونهی بشر است. عهد ما، عهد پنهان شدن حقیقت در زیرلایههای مجاز است. عهد ما، عهد حقیقتنمایی مجاز است. من در قالب ادوار تاریخی فرهنگ از عهد تعبیر نمیکنم، اما کم و بیش این تحلیل از حیات کنونی بشر، بیش از هر نقطهای دیگر، در سرزمین غرب معناداراست. در همهی عرصهها، این رویکرد و این رفتار واژگونه رخ داده است. فلسفه در قبال سفسطه برای تقابل با نسبیت و شکاکیت قد علم کرده است. اینها رقیبان هماند و حقیقت فلسفه مقابله با سفسطه است.
وی در ادامه متذکر شد: اما اکنون فلسفهها، اکثرا رویکردی نسبیگرایانه و شکاکانه دارند و فسلفه مجازی شده است. آدمی منهای مجازی لایهلایه و تودرتوی بیشماری است. من تاریخی مجازی و من ملی مجازی تعداد بیشماری از ما را احاطه کرده است و حتا من جنسی مجازی اقشاری از جوامع غربی و گاه نقطههایی از دنیا را که متأثر از فرنگاند، متأثر کرده است. من انسانی ما دیگرگون شده است. اومانیسم یعنی خویشخودانگاری انسان در یک شخصیت توهمآمیز، جایگاه خود را در هستی گم کرده است و با یک من مجازی زندگی میکند.
رشاد در توضیحی یادآور شد: روشنفکران جهان سومی به عنوان روشنفکر درجهی دو و سه در جهان سوم، بیآنکه به جایگاه تاریخی خود توجه کنند، دارند با هم میجنگند. من ملی در اینجا، من مصنوعی با هویتی مشوش است. انسان در گردونهی ماشینی به ماشین بدل شده و خودش نیست. از فلسفه و معرفتشناسی و حتا از دین و معنویت و از منهای لایه لایهی احاطهکننده بر جوامع غرب گرفته تا عرصهی هنر و روابط همه مجازی شدهاند. روزگاری هنر با زیباشناسی گره خورده بود، اما امروز به یک نمایشگاه هنری که مراجعه کنیم، مجموعهای از اشیا و نهادهای بیهویت را در یکجا میبینیم که خالق آنها هم خود نمیداند چیست. در مجموع، چنین تئوری و مثالهایی، مبنای نگاهم به سیدحسین نصر است. نصر دچار نوعی خویشدیگرانگاری شده است. اگر به عنوان یک شیعهی ایرانی و مسلمان بخواهیم دربارهی او قضاوت کنیم، او در چارچوب تئوری سیطرهی مجاز قابل تحلیل است که شخصیت و هویت تاریخی خود را گم کرده است؛ با اینکه میگوید من ایرانی وشیعه هستم.
این پژوهشگر متذکر شد: معنویتی که نصر از آن دفاع میکند، عقیم و خنثا است و به تعبیر فقهیاش، خنثای مشکله است. مشوش و درآمیخته با مجموعهای از عناصر گنگ و مبهم و گاه ضد و نقیض. او با هانری کربن هیچ تفاوتی نمیکند که سرانجام نه شیعه شد و نه مسیحی و نتوانست تصمیم بگیرد.
رشاد در ادامه توضیح داد: سنتگرایی در بستر فرهنگی و تاریخی غرب چه بسا برای مردم آن دیار قابل دفاع باشد؛ اما برای ما هرگز. اگر سنتگرایی و معنویت مورد ترویج نصر، یک معنویت پویا، رهاییبخش و زنده میبود، اول باید او را نجات میداد و خود او در دوران حیات پرتلاطمش اینهمه دچار مشکل نمیشد. به هر حال، نصر تاریخ عجیبی دارد.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: سوابق او را میدانم و نمیخواهم بحث سیاسی کنم. اما به هر حال، سنت سلطنتی و اسلام سلطنتی نمیتواند اسلام اسلامی باشد. نمیشود بگوییم میخواهیم معنویت داشته باشیم و بعد همان معنویت، خودمان را نجات نداده باشد و بصیرت به من نداده باشد که در لحظههای سقوط رژیم شاه، پستترین سمت را بپذیرم و مسؤول دفتر فرح شوم و باز هم که شاه سقوط کرد، با او همفکری کنم برای بازگرداندنش به ایران. این چه معنویتی است که حتا خود او را هم نجات نداده است؟ این معنویت اسلامی نیست که با سلطنت هرگز معنویت علوی شکل نمیگیرد.
در ادامه، غلامرضا اعوانی - رییس مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران - با موضوع «سهم نصر در تفکر اسلامی معاصر» عنوان کرد: شاید در ایران کمتر کسی باشد که دکتر نصر را از نزدیک به اندازهی من بشناسد. او سال 43 در دانشگاه بیروت و تهران، استاد ما بود. معتقدم در فلسفه همیشه باید به کنه تفکر متفکر راه بیابیم و سر سویدای اندیشه و حقیقت او؛ وگرنه فلسفه بیفایده است. شاید من اشتباه میکنم؛ اما به نظرم باید در قضاوت دربارهی نصر تجدید نظر کرد. بالأخره تفاهم هم خوب است. او از متفکران بزرگ دورهی ماست که سهم بسیار اساسی در فرهنگمان دارد. پنجاه کتاب در زمینههای مختلف، که گاهی برای اولینبار نوشته شدهاند، تألیف کرده است. به هر حال، انسان ممکن است خطای سیاسی کند و یا خطا در اراده. این اشکالات را در میرداماد و شیخ بهایی هم میتوان دید. او نوهی مستقیم شیخ فضلالله نوری و پدرش ولیالله نصر بوده است.
این استاد فلسفه افزود: نصر بهترین تحصیلات را در زمان خود داشته است. بعد از بازگشت به ایران، حس حقیقتجویی و دانشپژوهیاش همچنان ادامه داشته است. او یک مسلمان عامل به تمام معنی است. وقتی دانشجوی او بودیم، زمان افطار کلاس را تمام میکرد که در آن دوره کاری بیسابقه بود. نصر اولین کسی بود که در دانشکدهی ادبیات، انجمن اسلامی تشکیل داد.
اعوانی یادآور شد: اصلا خلاف شرع در او ندیدم. تعدادی از طریق کتابهای او مسلمان شدهاند. دفاع او از فلسفهی اسلامی، خود مسألهی مهمی است. او نقش ایران و تشیع علوی را در احیای حکمت اسلامی زنده کرده است. فهم حکمت به تعبیر او، خود حکمت است و اشکال غربیها این است که آنها حکمت را نمیفهمند.
وی همچنین گفت: نصر بین حکمت بحثی و ذوقی فرق گذاشته است. برای اینکه او را بفهمیم، باید فرق این دو را بدانیم. او همیشه مدافع حکمت اسلامی بوده است.
در بخش دوم برنامهی اولین روز همایش، محسن کدیور نیز دربارهی «نصر و روشنفکری دینی» سخنانی گفت و اظهار کرد: به پنج دلیل به نصر ادای احترام میکنم. او مسلمانی پاکنهاد، متعبد و وارسته است، دانشمندی فرهیخته و فاضل، و از قویترین معرفان و مروجان اسلام در خارج از سرزمینهای اسلامی، و شاید هیچکس دیگر در جهان معاصر به اندازهی او در معرفی اسلام رحمانی سهم نداشته باشد که بیش از همه به واسطهی قدرشناسیاش از روش منضبط و روشمند، در ترویج اسلام و معرفی حکمت دورهی اسلامی نقش ویژهای دارد. از سوی دیگر، نصر 75ساله بیش از نیم قرن است که بر آنچه آنرا صحیح یافته است، استقامت کرده و من به آن استقامت درود میفرستم. او جوهر معنوی را در دنیای معاصر جستوجو کرد؛ پس نصر مایهی مباهات ایران، اسلام و تشیع در دنیای معاصر است و باید او را تحسین کرد. حسنات فراوانش بر سیئاتش فزونی دارد و چه کسی دور از خطاست؟ اما علیرغم احترام به او، بحثم نقد اندیشهی اوست.
کدیور افزود: او یک متفکر مطرح در جهان اسلام و ایران است و نمیتوان نادیدهاش گرفت. میتوان با او موافق نبود و با او مخالف بود و نقدش کرد؛ اما نمیتوان او را نادیده گرفت. شاید ضعیفترین حضور او در ایران باشد . نقد من به دیدگاهی است که نصر در گونهبندی مسلمانان انجام داده و معتقد است مسلمانان پس از مواجهه با مدرنیته به چهار دسته تقسیم میشوند؛ بعضی تجددگرا شدهاند، برخی موعودگرا و بعضی بنیادگرا، عدهای دیگر سنتگرا.
وی سپس به توضیح این گروهها پرداخت و خاطرنشان کرد: منظور نصر از مسلمانان دستهی اول، مسلمانانی هستند که دربست غرب و مدرنیته را پذیرفتهاند و قصد دارند دینشان را بر اساس باورهای برگرفته از مدرنیته بازسازی، متحول و اصلاح کنند یا تمام آنرا و یا پارههایی از آنرا. دستهی دوم کسانی هستند که زیر بار مشکلات فراوانی که برای ارزشها و دینداریشان پیش آمده، به فکر این میافتند که ادعا کنند مهدی موعود همانها هستند.
دستهی سوم مسلمانان، قشری هستند که چندان با باطن و دیانت سر آشتی ندارند و در پی اجرای شریعت از طریق خشونت هستند و حقیقت را در دل سنت میجویند. و دستهی دیگر اینکه سنت را پارادایمی میدانند که در آن، همهی امور با یک حقیقت قدسی یکی میشود. بهنظر نصر، مشکل اساسی مدرنیته، قطع کردن حلقهی مرتبط عالم و آدم با خداوند است. انسان به جای خدا نشسته است و انسانگرایی به جای خداگرایی و علمگرایی بهجای دینورزی.
کدیور همچنین متذکر شد: از سوی دیگر، نصر بسیار کلیگویی کرده است. در حالیکه ما به برکت نظام جمهوری اسلامی مسائل را از بیان کلی جدا کرده و بهسوی جزیی و دقیق گفتن آنها بردهایم. آیا این روش کلی نصر میتواند دردهایمان را درمان کند و مشکلات انسان مسلمان معاصر را حل کند. او مسلمانی است که مدرن زندگی کرده است و بازگشتش به ایران میتواند موجبات برکات فراوان باشد. کمترین آن اینکه تنور اندیشهورزی در ایران گرمتر میشود و روشنفکری دینی و سنتی رقیب قدری مییابد.
در ادامه، سیدحسن حسینی در سخنانی با موضوع «نصر و تکثرگرایی دینی» گفت: من دو دلیل دیگر برای ادای احترام به نصر دارم و آن اینکه او نه یکی از موفقترین، بلکه موفقترین فیلسوفی است که در معرفی تفکر شیعی به جهان معاصر تلاش کرده است. از سوی دیگر، موفقترین فردی است که در معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی کار کرده است و در مقابل فرهنگ غربی و هنوز هم یکتنه در آن میکوشد. نصر هیچجا نفی معرفت انسانی نداشته و این را که ادیان مجموعهای از درستها و نادرستهای رفتار انسان را بازسازی میکنند، نفی نکرده؛ اما معتقد است وحدت متعالیهی دینی وجود دارد. بازخوانی نظریهی او در هفت عنصر قابل ارائه است؛ بحث وحدت دینی او متأثر از دیدگاه علامه طباطبایی است. تعدد وحی الهی و تکثر ادیان؛ ادیان مختلف الهی با یکدیگر مساوی نیستند و برخی دیگر نسبت به بعضی دیگر افضلاند. خاتمیت دین اسلام مستلزم کمال این دین و جهانی بودن آن است. خاتمیت دین اسلام بهمعنای نقص حقایق و باورهای ادیان دیگر نیست. ایمان دینی نتیجهی اعتقاد به حقایق و شرایع دین است. نجات و رستگاری ادیان، لازمهی پلورالیزم واقعی است.
سخنران پایانی مراسم، عبدالحسین خسروپناه بود که دربارهی «دینشناسی نصر» گفت: از امتیازات دینشناسی نصر، داشتن منظومهی فکری است. بسیاری از متفکران هستند که اندیشههایشان جزیرهیی است و باورهایشان خیلی هماهنگ نیست. او از این آسیب در امان مانده و توانسته است یک نظام هماهنگ داشته باشد. او نمایندهی فکری فعلی گفتمان سنتگرایی است. اصول حکمت خالده یا فلسفهی جاودانه و وحدت متعالیهی ادیان در نظریهی او وجود دارد. نصر سنت را یک موهبت الهی میداند.
این پژوهشگر در ادامه گفت: نصر بر سنت و حکمت خالده اصرار دارد. او حکمت اسلامی و متعالیه را نیز از مصادیق این سنت میداند. اما آیا خود او به آن توجه دارد؟ با اینکه در آثارش از شریعت فراوان یاد کرده است، بر کسی پوشیده نیست که بعد تصوف و صوفیانهی نصر بر ابعاد دیگر اسلامشناسی او غلبه دارد. او خیلی شدید بر تصوف تأکید دارد و دیدگاهی هم که دربارهی سلطنت دینی دارد، همین طور است. این غلبهی تصوف در کنار آن امتیاز که اسلام باید جامعنگر دیده شود، یک عیب است و تاریخ نشان داده است که عقلانیت صوفیانه بزرگترین ضربه را به رشد علمی زده است، بویژه از زمانی که غزالی تصوف را مطرح کرد. کثرتگرایی دینی او با کثرتگرایی جان هیت تفاوت دارد. نظرش دربارهی وحدت ادیان با آنچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان داده، فرق دارد. علامه در تفسیر المیزان، عقاید بودا، کنفوسیوس و بقیه را دین نمیداند؛ اما نصر بر آنها تأکید داشته است.
خسروپناه همچنین گفت: به نظرم دربارهی مدرنیتهی نصر کمی بیانصافی شد و دقیق روشن نشد. نظر او، نفی مطلق مدرنیته نیست.
این همایش دوروزه توسط کانون اندیشهی جوان و انجمن اسلامی دانشکدهی فنی دانشگاه تهران برپا شده است.