توپولف، نماد رفتار روسیه با ایران
سعید نظری......................
مناسبات روسیه با ایران در طول تاریخ معاصر و البته در 20 سال گذشته، بیشتر شبیه حضور هواپیماهای غول پیکر «توپولف» ساخت این کشور در ناوگان حمل و نقل ایران است.
هرچند خبر تأسفبار، سقوط یک فروند هواپیمای توپولف روسی دیگر در حوالی قزوین و مرگ 168 نفر مسافر آن زمینهساز نگارش این متن شد، اما باید اذعان کرد که روسها نیز در 20 سال گذشته در میدان سیاسی ایران، همان نقشی را بازی کردند که توپولف در صنعت حمل ونقل ایران.
ایران که در 20 سال اخیر بهواسطه تحریمهای آمریکا و همپیمانانش نتواسته صنعت هوایی خود را بازسازی و بهسازی کند، همچون سیاست خارجی دست به دامان روسها شد تا از این طریق بتواند نیازهای خود را مرتفع کند؛ اما روسها تنها هواپیماهای فرسوده توپولف را در اختیار ایران میگذارند که معمولاً در هر سال سقوط مرگبار یکی از آنها، موجی از ترس و اندوه و نگرانی را در شهروندان ایرانی ایجاد میکند.
مناسبات روسیه در عرصه بینالمللی و در قبال ایران نیز به مثابه همین هواپیماهای توپولف است که هیچگاه نتوانسته نقطه اتکایی برای ایران باشد؛ هر چند که بخشی از نیازهای ایران پاسخ میدهد.
روسیه در طول تاریخ چند صد سال اخیر، همواره یکی از کشورهای مؤثر بر سیاست ایران بوده و تلاش کرده است به نوعی از ایران به عنوان ابزاری برای رسیدن به مطامع خود بهره بگیرد.
دسترسی به آبهای آزاد از طریق دریای عمان، بزرگترین و معروفترین آرزوی سیاستمداران این کشور شمالی بود که از طریق مداخله در سیاست داخلی ایران در زمان حاکمیت تزارها و کمونیستها دنبال میشد و پس از فروپاشی حکومت کمونیستی، ایران به ابزاری برای گروکشی، روسیه از غرب تبدیل شد.
جمهوری اسلامی ایران که از بدو پیروزی، یکی از مهمترین شعار خود را «استقلال» قرار داده، در سالهای نخستین پیرزوی در عمل سعی داشت، به این شعار خود پایبند باشد و در کنار واقعه 13 آبان و تسخیر سفارت آمریکا در تهران، همواره مناسبات خود را با شوروی سابق بر این اساس تنظیم میکرد؛ اگرچه این مناسبت به تاریکی رابطه با آمریکا نبود.
به جرأت میتوان گفت و البته شواهد نیز نشان میدهد که از پیرزوی انقلاب اسلامی تا ارتحال بنیانگذار فقید آن، بلوک شرق و غرب موفق نشدند کمترین مداخلات سیاسی را در سیاستهای ایران، نسبت به چند صد سال قبل از آن، اعمال کنند.
اما با پایان یافتن جنگ تحمیلی و تغییر حاکمیت در همسایه شمالی، رفته رفته مناسبت ایران با کشور روسیه رنگ و بوی دیگری گرفت و در برابر تحریمهای اقتصادی و تهاجمات سیاسی آمریکا و غرب، سعی کرد این کشور دارای حق وتو را با خود همراه سازد.
ایران در نخستین گام، تکمیل پروژه تعطیل شده نیروگاه هستهای بوشهر را به روسها واگذار و این کشور را در روند سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز خود شریک کرد، در عوض روسیه نیز توان فنی و مهندسی خود و کشورهای تازه استقلال یافته همسو با خود را در اختیار ایران قرار میداد تا در عین حال ایران از این رابطه به نفع خود در معادلات بینالمللی بهره بگیرد.
ایران یکبار در دولت هاشمی رفسنجانی خواست با تشکیل «سازمان اقتصادی اکو» با مشارکت ترکیه، از خود جای پای محکمی در منطقه برجای بگذارد و روسیه را نیز بیش از این با خود همراه کند، اما مجموع اتفاقات در این سازمان نشان میدهد که این سیاست چندان موفق نبود.
در دومین گام، البته به پیشنهاد چین و پاکستان، در زمان دولت «سیدمحمد خاتمی»، ایران به عضویت کشورهای عضو گروه «شانگهای» درآمد که در آن روسیه از قدرت تأثیرگذاری بالاتری برخوردار است.
ایران در 20 سال اخیر همواره سعی کرده است از راههای مختلف، موافقت و همراهی روسیه را در معادلات سیاسی جلب کند و البته روسیه نیز از اینکه یک کشور مؤثر اسلامی را در منطقه خاورمیانه به همراه داشته باشد، استقبال میکرد.
نکته مهم این است که رفتار روسیه در سالیان اخیر و به خصوص پس از روی کار آمدن «پوتین» ـ رئیس جمهور سابق و نخست وزیر فعلی این کشور ـ در برابر ایران نشان میدهد این کشور تا جایی از همراهی با همسایه جنوبی مسلمان و صاحب نفت خود استقبال میکند، که بتواند از آن در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه آسیای میانه و بخشی از خاورمیانه بکاهد.
روسیه در جدال جهانی علیه دستیابی ایران به فناوری هستهای در شورای امنیت سازمان ملل، به عنوان یک عضو دائم، هر چند در تعدیل برخی قطعنامهها در کنار چین نقش داشت، اما هیچگاه حاضر نشد در دفاع از ایران از حق وتوی خود استفاده کند و حتی گاهی پا را از تصویب قطعنامه فراتر گذاشته و در اعمال تحریمها علیه ایران نیز شرکت کرده است.
سیاستهای کرملین حداقل در 15 سال اخیر در برابر ایران، عمدتأ یک بام و دو هواست و رفتار خود را بر مبنای کسب بیشترین منافع ملی و نه منافع مشترک دو جانبه تنظیم میکند.
کرملین، تهران را سپری در برابر تهدیدهای آمریکا و غرب قرار داده و در اوج نیاز ایران به همراهی روسیه، خود را از گود معرکه دور میسازد.
تأخیر چندین ساله در تکمیل و راهاندازی نیروگاه هستهای بوشهر نمونه کاملی از سیاستهای یک بام و دو هوای روسها در برابر ایران است؛ که خود حدیث مفصلی است، باشد تا مجالی دیگر.
مجموع اتفاقات دو دهه اخیر نشان میدهد که در جدال غرب با ایران، این روسیه است که با بهرهگیری از همراهی ایران منافع گستردهای را کسب کرده و هرگاه به منافع خود دست یافته است، رفتاری مشابه غربیان را در برابر ایران به نمایش گذاشته است.
روسیه پس از فروپاشی مارکسیست و برکناری «یلتسین» ـ اولین رئیس جمهور پس از فروپاشی ـ به مدد همراهی ایران، بخش اعظمی از قدرت گذشته خود را باز یافت در حالی که ایران به محدود منافعی مثل تأخیر چند روزه در صدور قطعنامههای شورای امنیت از ارتباط با روسیه بسنده کرد.
به نظر میرسد هزینه فرصت رابطه با روسیه برای ایران چندان هم قابل توجیه نبوده و این مناسبات هم همچون توپولف، اگرچه چند صباحی به نیازی در عرصه بینالمللی پاسخ میدهد، اما قابل اتکا نیست.