اصل 44 له شد

با تصمیم رییس جمهور که در ادامه سفر هیات دولت به استان فارس صورت گرفت دو کارخانه واحد تولیدی مخابرات راه دور و لاستیک دنا به دولت بازپس گردانده شد، تا اصل 44 قانون اساسی نادیده گرفته شود.

هر چند بنا به دستور مقام معظم رهبری و در ادامه ابلاغ سیاست‏های اصل 44 قانون اساسی، دولت موظف است هر چه سریع‏تر سهم بخش خصوصی و بخش تعاونی در اقتصاد را هر کدام به 25 درصد برساند، اما به نظر می‏رسد  این تصمیم  مغایر با فرامین مقام معظم رهبری باشد.

اصل 44 قانون اساسی و سیاست‏های ابلاغی مقام معظم رهبری هر چند دایر بر تصمیم اقتصاد به 4 حوزه دولتی عمومی، خصوصی و تعاونی هر کدام به سهم مساوی 25 درصد است و بیشتر به عنوان اصل خصوصی سازی تعبیر می‏شود اما در سیاست‏های این اصل بر حمایت  دولت از بخش خصوصی بارها تاکید شده است.

فرآیند خصوصی سازی در ایران که پس از پایان جنگ و همزمان با دولت سازندگی آغاز شد، به دلیل عدم وجود راهکارها، راهبردها و سیاست‏های لازم با چالش‏های بسیاری روبه رو بود. تا اینکه در پایان دولت اصلاحات و با تلاش دولت محمدخاتمی، سیاست‏های اجرایی اصل 44 قانون اساسی با تائید و امضای رهبر انقلاب به دولت ابلاغ شد، تا عملاً آغازگر جهشی بزرگ در حوزه اقتصاد باشد. اما دولت نهم با طرح سهام عدالت، بار دیگر مدیریت واحدهای تولیدی را در اختیار گرفت و از کوچک سازی دولت جز نامی باقی نماند.

چالش‏های خصوصی سازی در ایران در کنار بحران‏های اقتصادی داخلی و خارجی و سیاست‏های ناصواب دولت، عملاً حوزه تولید در کشور را دچار آسیب‏های جدی کرده و رییس جمهور به جای در پیش گرفتن سیاست‏های حمایتی اصل 44 از بخش خصوصی در سفر به شیراز، بار دیگر دو کارخانه مهم و بزرگ یاد شده را به دامان دولت باز گردانید.

احمدی‏نژاد که احتمالاً در آستانه انتخابات و به منظور جلب نظر کارکنان این دو واحد دست به چنین کاری می‏زند، شاید به خوبی نمی‏دانست که بخش دولتی قادر به حل مشکلات خود نیست، حال چگونه می‏خواهد به مشکلات واحدهای تولیدی این استان پاسخ دهد؟ به نظر می‏رسد واحدهای صنعتی استان فارس در کنار بحران مدیریت، نیازمند بازنگری اساسی در سیاست‏های اقتصادی جاری مملکت هستند.

تزریق نقدینگی، نوسازی روند تولید، اصلاح قوانین صادرات و واردات خارجی و ..... سیاست‏هایی است که می‏تواند به رونق تولید در استان فارس کمک کند. اما هیچ کدام از این سیاست‏ها از آستین مدیران دولتی خارج نمی‏شود و یا بهتر بگوییم در اجرای هیچ یک از این سیاست‏ها، بخش دولتی نمی‏تواند بهتر از بخش خصوصی اقدام کند، مگر آنکه بخش دولتی به صندوق بیت المال و پول نفت متصل باشد.

نکته دیگر اینکه دولت در شرایط ورشکستگی می‏تواند با تشکیل کمیته بحران اداره امور کارخانجات را به منظور انجام تسویه حساب‏های قانونی تحت نظارت قوه قضاییه در دست بگیرد اما همانگونه که گفته شد، اولاً اعلام و تائید ورشکستگی لازم است که در هر دو مورد تاکنون چنین اعلامی صورت نگرفته است و ثانیاً اداره امور کارخانجات به منظور تسویه حساب و نه ادامه تولید و فعالیت صورت می‏گیرد. بنابراین تصمیم شتاب زده و انتخاباتی ریاست جمهور نه تنها آینده‏ای خوب را برای کشور نوید نمی‏دهد بلکه فرآیند سرمایه‏گذاری و تولید را دچار خدشه جدی می‏کند و می‏تواند تأثیرات مهلکی برای اقتصاد کشور به همراه داشته باشد و از طرفی چندان نمی‏تواند به بهبود شرایط کاری واحدهای تولیدی استان امیدوار بود مگر آنکه بار دیگر بخش خصوصی توانمند و البته حمایت شده، وارد صحنه شود و کار را بر مبنای اصول علمی تولید و مدیریت دنبال کند.