فصل چهارم انقلاب
سعید نظری...........................
انقلاب اسلامی ایران در حالی چهارمین دهه از عمر خود را آغاز می کند؛ که توانسته در این مدت 30 سال برخی از معادلات جهانی و منطقه ای را تحت الشعاع اهداف خود قرار دهد.
جمهوری اسلامی ایران در حالی در پایان دهه 70 میلادی در منطقه حساس و نفت خیز خاورمیانه پا به عرصه وجود گذاشت که جهان متاثر از جنگ سرد بین دو بلوک شرق وغرب بود؛ در چنین شرایطی مردم صاحب تمدن ایران، الگویی جدید از حکومتداری را به جهان عرضه کردند که از مکتب شیعی نشات می گرفت.
تئوری های این حکومت شیعی که از سوی علمای دینی هدایت می شد، بر مفاهیمی چون «ولایت فقیه» ، «جهاد، شهادت و مبارزه با استکبار» ، «انتظار و حکومت جهانی» ، «عدالت اجتماعی» استوار بود و با اعتقاد بر تداخل همیشگی، مستمر و توامان «دین با سیاست» با دیگر فرق اسلامی که عمدتا بر سکولاریسم تاکید داشتند، در تضاد بود.
مدافعان جوان جمهوری اسلامی در همان بدو پیروزی با تسخیر بی سابقه سفارتخانه آمریکا در تهران به خوبی توانستند ایدئولوژی استکبار ستیز جمهوری اسلامی را به دنیا معرفی کنند و با انتخاب آخرین جمعه از ماه رمضان توسط رهبر این انقلاب به عنوان «روز قدس» و یا در حقیقت روز «مبارزه با رژیم اسرائیل» ، بازیگران عرصه بین الملل به راحتی درک کردند که با حکومتی از جنس دیگر در جهان اسلام روبرو هستند.
در 30 سال گذشته جمهوری اسلامی توانسته به راحتی بحران های داخلی از جمله مناقشات طایفه ای و مجادلات سیاسی، حزبی و مدیریتی و نیز تهدیدات و تهاجمات خارجی از جمله 8 سال جنگ با عراق و تحریم های سیاسی و اقتصادی را به خوبی پشت سرگذارد و در جهانی تک قطبی وارد دهه چهارم از عمر خود شود.
حاکمان شیعی جمهوری اسلامی در ایران در حالی سی امین سال پیروزی این انقلاب را جشن می گیرند؛ که همچنان از پشتیبانی مردم در این کشور برخوردار هستند و شرایط اقتصادی و بحران مالی جهان و ظهور قدرتهایی چون «چین»، آنان را برای حضور موثرتر در معادلات سیاسی آینده در جهان امیدوارتر می کند تا طرح ایجاد تمدن بزرگ«اسلامی و ایرانی» را مبنای داشته غنی فرهنگ ایرانی و اسلامی را دنبال کنند.
طراحان فکری جمهوری اسلامی تلاش می کنند با همراه سازی برخی از جریانات فکری و مذهبی در منطقه و نیز تقویت برخی کشورهای همسو، شرایطی همچون شرایط آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم را فراهم کنند؛ تا زمینه دسترسی به حاکمیتی جهانی- حداقل در شرق این کره خاکی- را فراهم سازند.
جمهوری اسلامی که توانسته به مدد هوش ذاتی و استعداد جوانانش و به رغم همه تحریم ها به فناوری های پیشرفته ژنتیکی، هسته ای، ارتباطی و نظامی بی نظیری دست یابد و زیرساخت های اقتصادی خود را تقویت کند؛ بدنبال استقرار حاکمیت جهانی مبتنی بر تفکر «انتظار در شیعه» است.
اگرچه جمهوری اسلامی رسما سند یا طرحی برای دسترسی به این هدف را منتشر نکرده؛ اما مبانی ایدئولوژیکی که این حکومت بر آنها استوار است، دسترسی به حکومتی جهانی با هدف اصلاح امور و حاکمیت صلاحان بر هر شیعه ای را ضروری می انگارد. بنابراین سران حکومت شیعی در ایران بایستی به ملزومات چنین هدفی نیز توجه کنند؛ که به برخی از آنان خواهیم پرداخت.
1- جمهوری اسلامی که همواره به قدرت مردمی در ایران، وابسته است؛ در دهه چهارم نیز به رغم تقویت همه زیرساخت ها و توانمندی های داخلی، بی نیاز از حمایت های مردمی نخواهد بود. تلاش در جهت ادامه جلب نظر افکارعمومی نیازمند تامین رفاه عمومی، افزایش عدالت اجتماعی، کاهش تضاد طبقاتی و افزایش مشارکت عمومی در اداره کشور است.
2- صفحه چهارم دفتر جمهوری اسلامی در حالی گشوده می شود، که جهان متاثر از قدرت جدیدی به نام «رسانه» است. در فضای دیجیتال، رسانه ها به سرعت به رشد و کمال بی نظیری دست یافته اند؛ که بر سرعت دسترسی همگان به اطلاعات و دانش می افزاید. شکست تدریجی برخی سیاست های آمریکا در عراق و افغانستان و یا توفیق حزب الله و حماس در جنگ با اسرائیل بیش از هرچیز مدیون تاثیر رسانه ها در اذهان عمومی جهانیان است. بنابراین در چنین فضایی جمهوری اسلامی ایران ، نیازمند افزایش سطح دسترسی خود به رسانه های فراگیر و چند زبانه است.
3- اگرچه جهان امروز تقریبا تک قطبی است و آمریکا و هم پیمانان اروپاییش یکه تاز تصمیمات بین المللی هستند؛ اما باید به این نکته نیز توجه داشت که جهان امروز با خطر ظهور «مارکسیسم مدرن» روبروست. وجود کشوری چون چین متاثر از اندیشه های مارکس و تلاش مجدد کشورهای چپ گرای آمریکای جنوبی برای حضور در عرصه های جهانی هر لحظه امکان تولد مجدد مارکسیسم را تقویت می کند.
در حوزه «اندیشه وعلم» نیز برخی اندیشمندان چپ گرا تلاش جدیدی را برای بررسی علل شکست دور اول حاکمیت بلوک شرق به رهبری شوروی سابق آغاز کرده اند؛ که نسیمی از آن نیز در قالب ترجمه برخی از کتب «نئومارکسیستی» مثل «تبیین بحران سرمایه داری» اثر «کریس هارمن» به ایران رسیده است. از طرفی بحران مالی جهان نیز دانشمندان را به بررسی الگوهای گذشته از جمله مارکسیسم برای عبور از این بحران راغب تر کرده است.
دوستی برخی از دولتمردان ایرانی با کشورهای چپ گرا و تبلیغ افرادی چون رهبران کوبا، ونزوئلا و بولیوی با تفکرات چپ گرا در ایران و برپایی مراسم تجلیل از آنان در دانشگاهها ومحافل دانشجویی به بهانه مقابله با استکبار، می تواند آینده این نهضت شیعی را با بحران روبرو کند. بنابراین شعار قرآنی «لاشرقیه و لاغربیه» که در صدر انقلاب همواره مورد تایید و توجه امام راحل بود؛ را نباید از ذهن دور داشت.
4- نکته دیگری که به مدد ثروت هنگفت نفت در سالیان اخیر، برخی رفتار جمهوری اسلامی در منطقه را دستخوش تغییر قرار داده است؛ وجود برخی تفکرات «پان عربیسم» در حاکمان کشورهای عربی منطقه است. امروز کشورهای عربی با ایجاد دو اتحادیه «کشورهای عربی» و «کشورهای حاشیه حوزه خلیج فارس» بدون حضور کشورهایی چون ایران ، امیدوارند بتوانند در آینده نزدیک نقش قدرتمندی را در بازی های منطقه ای و جهانی برای خود دست و پا کنند.
اگرچه اعراب بنا بدلائل متعدد از جمله تنبلی ذاتی، وابستگی شدید به پول نفت و اقتصاد جهانی، وابستگی شدید به نیروی انسانی غیر عرب در بازارهای داخلی خود، وجود برخی مجادلات بین حاکمان دول عربی بر سر شایستگی حکومت بر اعراب و اختلاف نظر بر سر مسائلی چون نوع رفتار با ایران و اسرائیل چندان توفیقی حاصل نکرده اند؛ اما در سالیان اخیرلااقل ملزومات مورد نیاز برای رسیدن به اهداف پان عربیسم را از جمله ایجاد چندرسانه قوی و تاثیر گذار چون «الجزیره» و «العربیه»، ایجاد زیرساخت ها و شبکه های اقتصادی قوی، نفوذ در برخی از مراکز اقتصادی غرب و ایجاد اتحادیه های عربی یادشده را فراهم کرده اند. از طرفی بسط و گسترش تفکرات سلفی و وهابی در بین اعراب که عمدتا با حمایت غرب صورت می گیرد؛ در دستگاه های حکومتی و آموزشی کشورهای عربی یک خطر جدی نه تنها برای ایران بلکه برای منطقه قلمداد می شود. بنابراین تعقیب نوع رفتار اعراب و ایجاد گفتمانی متعادل بر اساس مشترکات دینی و منافع منطقه ای برای جمهوری اسلامی ایران ضروری است.
5- جمهوری اسلامی در سال های آغازین دهه دوم از عمر خود سیاست ایجاد و یا تقویت اتحادیه های منطقه ای را در دستور کار خود قرار داد و با ایجاد «اکو» نخستین گام را در این زمینه برداشت؛ و بدنبال آن اجلاس سران کشورهای اسلامی را در تهران برگزار کرد و برای یک دوره رئیس کنفرانس اسلامی شد؛ اما متاسفانه امروز در سال های پایانی دهه دوم از این سیاست دور شده است. تا جایی که به نظر می رسد، اکو، کارکردهای تعریف شده خود را از دست داده و کنفرانس اسلامی نیز چندان قدرت موثری در منطقه و جهان ندارد. از طرفی پشم «غیرمتعهدها» نیز نتوانسته است، کلاهی در خور، برای جمهوری اسلامی ببافد.
دنبال کردن سیاست «تقویت همکاری های مشترک بین المللی» در قالب «ایجاد اتحادیه های منطقه ای مشترک المنافع» در دهه سوم از انقلاب اسلامی به جای سیاست «ایجاد وابستگی در کشورهای منطقه به ایران» در قالب «فروش نفت و گاز» به نظر می رسد، راهکار منطقی تری برای رسیدن به اهداف جمهوری اسلامی ایران باشد.
6- خروج از وابستگی شدید دولت به نفت از ضروریات مهمی است که همواره بایستی مدنظر سیاستگذاران این نظام اسلامی قرار گیرد. نابسامانی اقتصاد جهانی بیش از هرچیز اقتصاد کشورهای وابسته به نفت را تحت تاثیر خود قرار می دهد. در چنین شرایطی اصرار برپایان دادن به اقتصاد نفتی با تاکید بر ایجاد توانمندی های تکنولوژیک، گردشگری و تجاری یک راهکار اساسی برای رسیدن به اهداف تعیین شده ایدئولوژیک نظام اسلامی در ایران است.
7- نکته آخر اینکه ، دنیای جدید را نرم افزارها اداره خواهند کرد نه سخت افزارها. تقویت توان علمی کشور، افزایش نرخ تولید علم و فراهم آوردن امکان دستیابی به فناوری های جدید می تواند از جمهوری اسلامی، دژی محکم در برابر همه تهدیدات بسازد؛ و نقش این حکومت شیعی را در معادلات جهانی به صورت جهشی افزایش دهد. بنابراین سیاست «نخبه پروری» بایستی یکی از مهمترین ضروریات برنامه ریزان جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.