بایدها و نبایدهای فرهنگ عاشورا

سعید نظری....................................

قیام تاریخی امام حسین در عاشورای محرم الحرام سال 61 هجری قمری ، به واقع مهمترین عامل پویایی شیعی و اسلامی در تمامی سالیان پس از آن است.

این رویداد تاریخ ساز را بایستی اوج جریان دینی در تمام طول تاریخ دانست. چه اینکه عاشورا مکملی برای حرکت نوح در ساخت کشتی نجات، پایان بخشی برای تلاش ابراهیم در ساخت کعبه برای استقرار وحدانیت روی زمین خاکی، پاسخی به لبیک اسماعیل ذبیح الله آن زمان که گلو به کارد خداپرستی پدر سپرد، مینیاتوری از صبر ایوب، مدلی از مدیریت بی نظیر یوسف، همراهی با موسی در وادی مقدس طوی، کمکی به عیسای مسیح در شفای بیماران، مویدی بر خاتمیت محمد، نمادی از شجاعت علی، الگویی از معصومیت فاطمه زهرا و تابلویی از مظلومیت حسن است.

از این منظر عاشورا نه یک رویداد و حادثه تاریخی بلکه یک جریان برجسته خداپرستی و وحدانیت است که تمام تاریخ بشریت قبل و بعد از آن را متاثر کرده است.

اگر چه شیعیان جهان در اقلیت هستند که حتی از نظر جمعیت با بسیاری از نحله های فکری غیر دینی قابل مقایسه نیست؛ اما نمی توان جریانی را در طول تاریخ یافت که توانسته باشد به اندازه قیام عاشورا بر جامعه جهانی تاثیر گذارده باشد.

تقریبا همه مورخان شیعی و اهل سنت و حتی غیر مسلمان،  واقعه کربلا  را روایت کرده و جای هیچ تردیدی در وقوع  آن نیست؛ بنابراین لازم است نیم نگاهی به 3 جریان متاثر از این حادثه داشته باشیم.

1- نخستین جریان متاثر از قیام کربلا ، سعی می کند با بیان روایتی بعضا تحریف شده ، عاشورا را در ذهن مخاطب خود از هدف واقعی خود دور سازد.

این جریان با حذف شرایط تاریخی زمان وقوع این حادثه و تلاش بنی امیه برای اسلام زدایی ، سعی می کند قیام خامس آل عبا را نوعی مبارزه برای دستیابی به قدرت تلقی کند.

این گروه فکری ، امام حسین را به اشتباه در محاسبات خود متهم می کند ؛ تا بر اقدامات عوامل بنی امیه در این رویداد تاریخی سرپوش گذارد.

پاسخ گویی به شبهات این جریان فکری نیازمند فرصت مناسبی است ؛ که در آینده به آن خواهیم پرداخت.

2- جریان دوم را روشنفکرانی به رهبری اهل بیت و ائمه پس از امام حسین تشکیل می دهند ؛ که با بررسی همه جانبه شرایط تاریخی معاصر با زندگانی امام شهید و بدون هرگونه تعصب ، نگرشی واقع گرایانه به حادثه عاشورا و قیام امام حسین داشته و آن را حرکتی آزادی خواهانه مبتنی بر آموزه های دینی می دانند.

این دسته که حتی غیر مسلمانانی چون گاندی رهبر فقید هند را شامل می شود، با تمجید از حرکت تاریخی سومین پیشوای شیعیان ، آن را الگوی آزادگی و آزادمردی و مبارزه بر سر عقیده می دانند.

از این منظر واقعه کربلا در اوج شکوه عشق بازی با خدا و ایثارگری برای نجات بشریت از دسیسه های خودساخته حاکمان وقت است.

3- جریان سوم ، اما جریانی متعصب و عوام گراست. این جریان اگرچه خود را عاشقان واقعی فرزند رسول الله می داند اما از پذیرش و درک پیام واقعی عاشورا عاجز مانده و سعی می کند با اسطوره سازی و ماورایی جلوه دادن واقعه کربلا ، به نوعی افکار عمومی را به خود جلب کند.

این گروه هم همچون جریان اول، حادثه عاشورا را جنگی تعریف می کند که بر سر دستیابی به آب رخ داده و خانواده یک رهبری دینی ، زندگی خود و نزدیکانش را در جنگ آب و در زمینی به نام نینوا می بازد.

این جریان از حماسه سازان عاشورا ، اسطوره سازی می کند و پای اجنه و فرنگی و حیوانات را به کربلا برای کمک رسانی به امام حسین باز می کند؛ که مثلا ضعفر جنی و لشگریانش ، سیاح فرنگی و شیر بیشه به کمک حسین شتافتند؛ اما امام شیعیان، مرگ را به کمک آنها ترجیح داده و بی مهابا خود و خانواده اش را به کشتنی بس غریب داد.   

این نوع نگرش افراطی و اسطوره ساز که معمولا در طبقه عوام رواج دارد؛ به شدت حادثه کربلا را تظلم بار توصیف کرده و اشعار، مضامین و داستان های سخیفی را به قهرمانان نی نوا منسوب می کنند؛ که مثلا علمدار در کربلا یکصد هزار نفر از لشگریان اشقیا را از پای درآورد تا به فرات رسید. در حالی که این بیان غیر واقعی و غیر منطقی است.

این مبنای فکری که عمدتا هم در ایران رواج دارد؛ بیش از هرچیز مردم را از شناخت اهداف و علل اصلی قیام امام حسین دور می سازد و بدین سبب، تهدیدی جدی برای پویایی جنبش شیعه به شمار می آورد.

اهداف رفیعی چون «آزادگی» و «اصلاح اجتماعی» و «تلاش برای پایندگی حاکمیت دین خدا»  در پس اقدامات واهی چنین طیفی ، رنگ می بازد و رسومی محلی و سنتی بومی مبتنی بر خرافات را در ذهن مخاطب تصویر می سازد.   

در مقابل چنین شرایطی، جریان روشنفکری، احساس خطر کرده و نسبت به بروز آن بارها هشدار داده است.

طبیعی است که این نوع تفکر که از در دوستی هم وارد شده ، از جریان اول خطرناک تر باشد؛ که یک دشمن دانا به از هزار دوست نادان.

در چنین شرایطی ، مراقبت و ترویج تفکر ناب حسینی ضرورتی انکارناپذیر برای همه روشنفکران و مصلحان اجتماعی است؛ اما در این مراقبت بایستی به جوشش اجتماعی قیام عاشورا هم توجه کرد.

از منظر جامعه شناسی، آنچه تاکنون باعث جاودانگی قیام عاشورا شده، جوشش اجتماعی و مردمی است که بدون دخالت دولتها و حاکمان  در طول 1400 سال در قالب دسته جات ، هیئات و تکایا و با الهام از شعر و داستان و هنر به جاودانگی آن دامن زده است.

این جوشش و پویایی اجتماعی فرصت مغتنمی است که نبایست از آن غافل شد؛ بلکه باید آن را به دیگر شئون اجتماعی تعمیم داد.

پیروزی جمهوری اسلامی در 8 سال جنگ با ارتش مجهز عراق ، نمونه بارزی از تعمیم موفق جوشش اجتماعی متاثر از قیام عاشوراست.

بنابراین برای دستیابی به اهداف تعریف شده حسین بن علی در قیام عاشورا، توجه به ابعاد این جوشش و پویایی اجتماعی و شناخت دقیق آن ضروری است.