همایش «آنان که میاندیشند» با بررسی و نقد آرا و اندیشههای سیدحسین نصر روز گذشته (یکشنبه) در تالار شهید چمران دانشکدهی فنی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش حکمت و فلسفهی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این همایش، پس از توضیحات علیرضا معادی - دبیر همایش - دربارهی نشستهای برگزارشده توسط کانون اندیشهی جوان، علیاکبر صادقی رشاد - رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی - با موضوع «نماد سیطرهی مجاز در ساحت هویت تاریخ» سخنرانی کرد و گفت: موضع من نسبت به نصر، نقادانه است و نقد از کسی، گفتمانی و یا گروهی، البته به معنای نفی مثبتات آنها نیست. نصر دارای شخصیت چندضلعی است و این داوری را دربارهاش سخت میکند.
او در ادامه افزود: ادوار حیات نصر، دورههای متحول و متعددی را داراست، هر چند به لحاظ رویکردهای اندیشهیی از یک سیر و مسیر مشخص پیروی کرده است. چارچوب نظری که نصر را در آن نقد میکنم، تئوری سیطرهی مجاز است. روزگار ما، روزگار حیات واژگونهی بشر است. عهد ما، عهد پنهان شدن حقیقت در زیرلایههای مجاز است. عهد ما، عهد حقیقتنمایی مجاز است. من در قالب ادوار تاریخی فرهنگ از عهد تعبیر نمیکنم، اما کم و بیش این تحلیل از حیات کنونی بشر، بیش از هر نقطهای دیگر، در سرزمین غرب معناداراست. در همهی عرصهها، این رویکرد و این رفتار واژگونه رخ داده است. فلسفه در قبال سفسطه برای تقابل با نسبیت و شکاکیت قد علم کرده است. اینها رقیبان هماند و حقیقت فلسفه مقابله با سفسطه است.
وی در ادامه متذکر شد: اما اکنون فلسفهها، اکثرا رویکردی نسبیگرایانه و شکاکانه دارند و فسلفه مجازی شده است. آدمی منهای مجازی لایهلایه و تودرتوی بیشماری است. من تاریخی مجازی و من ملی مجازی تعداد بیشماری از ما را احاطه کرده است و حتا من جنسی مجازی اقشاری از جوامع غربی و گاه نقطههایی از دنیا را که متأثر از فرنگاند، متأثر کرده است. من انسانی ما دیگرگون شده است. اومانیسم یعنی خویشخودانگاری انسان در یک شخصیت توهمآمیز، جایگاه خود را در هستی گم کرده است و با یک من مجازی زندگی میکند.
رشاد در توضیحی یادآور شد: روشنفکران جهان سومی به عنوان روشنفکر درجهی دو و سه در جهان سوم، بیآنکه به جایگاه تاریخی خود توجه کنند، دارند با هم میجنگند. من ملی در اینجا، من مصنوعی با هویتی مشوش است. انسان در گردونهی ماشینی به ماشین بدل شده و خودش نیست. از فلسفه و معرفتشناسی و حتا از دین و معنویت و از منهای لایه لایهی احاطهکننده بر جوامع غرب گرفته تا عرصهی هنر و روابط همه مجازی شدهاند. روزگاری هنر با زیباشناسی گره خورده بود، اما امروز به یک نمایشگاه هنری که مراجعه کنیم، مجموعهای از اشیا و نهادهای بیهویت را در یکجا میبینیم که خالق آنها هم خود نمیداند چیست. در مجموع، چنین تئوری و مثالهایی، مبنای نگاهم به سیدحسین نصر است. نصر دچار نوعی خویشدیگرانگاری شده است. اگر به عنوان یک شیعهی ایرانی و مسلمان بخواهیم دربارهی او قضاوت کنیم، او در چارچوب تئوری سیطرهی مجاز قابل تحلیل است که شخصیت و هویت تاریخی خود را گم کرده است؛ با اینکه میگوید من ایرانی وشیعه هستم.
این پژوهشگر متذکر شد: معنویتی که نصر از آن دفاع میکند، عقیم و خنثا است و به تعبیر فقهیاش، خنثای مشکله است. مشوش و درآمیخته با مجموعهای از عناصر گنگ و مبهم و گاه ضد و نقیض. او با هانری کربن هیچ تفاوتی نمیکند که سرانجام نه شیعه شد و نه مسیحی و نتوانست تصمیم بگیرد.
رشاد در ادامه توضیح داد: سنتگرایی در بستر فرهنگی و تاریخی غرب چه بسا برای مردم آن دیار قابل دفاع باشد؛ اما برای ما هرگز. اگر سنتگرایی و معنویت مورد ترویج نصر، یک معنویت پویا، رهاییبخش و زنده میبود، اول باید او را نجات میداد و خود او در دوران حیات پرتلاطمش اینهمه دچار مشکل نمیشد. به هر حال، نصر تاریخ عجیبی دارد.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: سوابق او را میدانم و نمیخواهم بحث سیاسی کنم. اما به هر حال، سنت سلطنتی و اسلام سلطنتی نمیتواند اسلام اسلامی باشد. نمیشود بگوییم میخواهیم معنویت داشته باشیم و بعد همان معنویت، خودمان را نجات نداده باشد و بصیرت به من نداده باشد که در لحظههای سقوط رژیم شاه، پستترین سمت را بپذیرم و مسؤول دفتر فرح شوم و باز هم که شاه سقوط کرد، با او همفکری کنم برای بازگرداندنش به ایران. این چه معنویتی است که حتا خود او را هم نجات نداده است؟ این معنویت اسلامی نیست که با سلطنت هرگز معنویت علوی شکل نمیگیرد.
در ادامه، غلامرضا اعوانی - رییس مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران - با موضوع «سهم نصر در تفکر اسلامی معاصر» عنوان کرد: شاید در ایران کمتر کسی باشد که دکتر نصر را از نزدیک به اندازهی من بشناسد. او سال 43 در دانشگاه بیروت و تهران، استاد ما بود. معتقدم در فلسفه همیشه باید به کنه تفکر متفکر راه بیابیم و سر سویدای اندیشه و حقیقت او؛ وگرنه فلسفه بیفایده است. شاید من اشتباه میکنم؛ اما به نظرم باید در قضاوت دربارهی نصر تجدید نظر کرد. بالأخره تفاهم هم خوب است. او از متفکران بزرگ دورهی ماست که سهم بسیار اساسی در فرهنگمان دارد. پنجاه کتاب در زمینههای مختلف، که گاهی برای اولینبار نوشته شدهاند، تألیف کرده است. به هر حال، انسان ممکن است خطای سیاسی کند و یا خطا در اراده. این اشکالات را در میرداماد و شیخ بهایی هم میتوان دید. او نوهی مستقیم شیخ فضلالله نوری و پدرش ولیالله نصر بوده است.
این استاد فلسفه افزود: نصر بهترین تحصیلات را در زمان خود داشته است. بعد از بازگشت به ایران، حس حقیقتجویی و دانشپژوهیاش همچنان ادامه داشته است. او یک مسلمان عامل به تمام معنی است. وقتی دانشجوی او بودیم، زمان افطار کلاس را تمام میکرد که در آن دوره کاری بیسابقه بود. نصر اولین کسی بود که در دانشکدهی ادبیات، انجمن اسلامی تشکیل داد.
اعوانی یادآور شد: اصلا خلاف شرع در او ندیدم. تعدادی از طریق کتابهای او مسلمان شدهاند. دفاع او از فلسفهی اسلامی، خود مسألهی مهمی است. او نقش ایران و تشیع علوی را در احیای حکمت اسلامی زنده کرده است. فهم حکمت به تعبیر او، خود حکمت است و اشکال غربیها این است که آنها حکمت را نمیفهمند.
وی همچنین گفت: نصر بین حکمت بحثی و ذوقی فرق گذاشته است. برای اینکه او را بفهمیم، باید فرق این دو را بدانیم. او همیشه مدافع حکمت اسلامی بوده است.
در بخش دوم برنامهی اولین روز همایش، محسن کدیور نیز دربارهی «نصر و روشنفکری دینی» سخنانی گفت و اظهار کرد: به پنج دلیل به نصر ادای احترام میکنم. او مسلمانی پاکنهاد، متعبد و وارسته است، دانشمندی فرهیخته و فاضل، و از قویترین معرفان و مروجان اسلام در خارج از سرزمینهای اسلامی، و شاید هیچکس دیگر در جهان معاصر به اندازهی او در معرفی اسلام رحمانی سهم نداشته باشد که بیش از همه به واسطهی قدرشناسیاش از روش منضبط و روشمند، در ترویج اسلام و معرفی حکمت دورهی اسلامی نقش ویژهای دارد. از سوی دیگر، نصر 75ساله بیش از نیم قرن است که بر آنچه آنرا صحیح یافته است، استقامت کرده و من به آن استقامت درود میفرستم. او جوهر معنوی را در دنیای معاصر جستوجو کرد؛ پس نصر مایهی مباهات ایران، اسلام و تشیع در دنیای معاصر است و باید او را تحسین کرد. حسنات فراوانش بر سیئاتش فزونی دارد و چه کسی دور از خطاست؟ اما علیرغم احترام به او، بحثم نقد اندیشهی اوست.
کدیور افزود: او یک متفکر مطرح در جهان اسلام و ایران است و نمیتوان نادیدهاش گرفت. میتوان با او موافق نبود و با او مخالف بود و نقدش کرد؛ اما نمیتوان او را نادیده گرفت. شاید ضعیفترین حضور او در ایران باشد . نقد من به دیدگاهی است که نصر در گونهبندی مسلمانان انجام داده و معتقد است مسلمانان پس از مواجهه با مدرنیته به چهار دسته تقسیم میشوند؛ بعضی تجددگرا شدهاند، برخی موعودگرا و بعضی بنیادگرا، عدهای دیگر سنتگرا.
وی سپس به توضیح این گروهها پرداخت و خاطرنشان کرد: منظور نصر از مسلمانان دستهی اول، مسلمانانی هستند که دربست غرب و مدرنیته را پذیرفتهاند و قصد دارند دینشان را بر اساس باورهای برگرفته از مدرنیته بازسازی، متحول و اصلاح کنند یا تمام آنرا و یا پارههایی از آنرا. دستهی دوم کسانی هستند که زیر بار مشکلات فراوانی که برای ارزشها و دینداریشان پیش آمده، به فکر این میافتند که ادعا کنند مهدی موعود همانها هستند.
دستهی سوم مسلمانان، قشری هستند که چندان با باطن و دیانت سر آشتی ندارند و در پی اجرای شریعت از طریق خشونت هستند و حقیقت را در دل سنت میجویند. و دستهی دیگر اینکه سنت را پارادایمی میدانند که در آن، همهی امور با یک حقیقت قدسی یکی میشود. بهنظر نصر، مشکل اساسی مدرنیته، قطع کردن حلقهی مرتبط عالم و آدم با خداوند است. انسان به جای خدا نشسته است و انسانگرایی به جای خداگرایی و علمگرایی بهجای دینورزی.
کدیور همچنین متذکر شد: از سوی دیگر، نصر بسیار کلیگویی کرده است. در حالیکه ما به برکت نظام جمهوری اسلامی مسائل را از بیان کلی جدا کرده و بهسوی جزیی و دقیق گفتن آنها بردهایم. آیا این روش کلی نصر میتواند دردهایمان را درمان کند و مشکلات انسان مسلمان معاصر را حل کند. او مسلمانی است که مدرن زندگی کرده است و بازگشتش به ایران میتواند موجبات برکات فراوان باشد. کمترین آن اینکه تنور اندیشهورزی در ایران گرمتر میشود و روشنفکری دینی و سنتی رقیب قدری مییابد.
در ادامه، سیدحسن حسینی در سخنانی با موضوع «نصر و تکثرگرایی دینی» گفت: من دو دلیل دیگر برای ادای احترام به نصر دارم و آن اینکه او نه یکی از موفقترین، بلکه موفقترین فیلسوفی است که در معرفی تفکر شیعی به جهان معاصر تلاش کرده است. از سوی دیگر، موفقترین فردی است که در معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی کار کرده است و در مقابل فرهنگ غربی و هنوز هم یکتنه در آن میکوشد. نصر هیچجا نفی معرفت انسانی نداشته و این را که ادیان مجموعهای از درستها و نادرستهای رفتار انسان را بازسازی میکنند، نفی نکرده؛ اما معتقد است وحدت متعالیهی دینی وجود دارد. بازخوانی نظریهی او در هفت عنصر قابل ارائه است؛ بحث وحدت دینی او متأثر از دیدگاه علامه طباطبایی است. تعدد وحی الهی و تکثر ادیان؛ ادیان مختلف الهی با یکدیگر مساوی نیستند و برخی دیگر نسبت به بعضی دیگر افضلاند. خاتمیت دین اسلام مستلزم کمال این دین و جهانی بودن آن است. خاتمیت دین اسلام بهمعنای نقص حقایق و باورهای ادیان دیگر نیست. ایمان دینی نتیجهی اعتقاد به حقایق و شرایع دین است. نجات و رستگاری ادیان، لازمهی پلورالیزم واقعی است.
سخنران پایانی مراسم، عبدالحسین خسروپناه بود که دربارهی «دینشناسی نصر» گفت: از امتیازات دینشناسی نصر، داشتن منظومهی فکری است. بسیاری از متفکران هستند که اندیشههایشان جزیرهیی است و باورهایشان خیلی هماهنگ نیست. او از این آسیب در امان مانده و توانسته است یک نظام هماهنگ داشته باشد. او نمایندهی فکری فعلی گفتمان سنتگرایی است. اصول حکمت خالده یا فلسفهی جاودانه و وحدت متعالیهی ادیان در نظریهی او وجود دارد. نصر سنت را یک موهبت الهی میداند.
این پژوهشگر در ادامه گفت: نصر بر سنت و حکمت خالده اصرار دارد. او حکمت اسلامی و متعالیه را نیز از مصادیق این سنت میداند. اما آیا خود او به آن توجه دارد؟ با اینکه در آثارش از شریعت فراوان یاد کرده است، بر کسی پوشیده نیست که بعد تصوف و صوفیانهی نصر بر ابعاد دیگر اسلامشناسی او غلبه دارد. او خیلی شدید بر تصوف تأکید دارد و دیدگاهی هم که دربارهی سلطنت دینی دارد، همین طور است. این غلبهی تصوف در کنار آن امتیاز که اسلام باید جامعنگر دیده شود، یک عیب است و تاریخ نشان داده است که عقلانیت صوفیانه بزرگترین ضربه را به رشد علمی زده است، بویژه از زمانی که غزالی تصوف را مطرح کرد. کثرتگرایی دینی او با کثرتگرایی جان هیت تفاوت دارد. نظرش دربارهی وحدت ادیان با آنچه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان داده، فرق دارد. علامه در تفسیر المیزان، عقاید بودا، کنفوسیوس و بقیه را دین نمیداند؛ اما نصر بر آنها تأکید داشته است.
خسروپناه همچنین گفت: به نظرم دربارهی مدرنیتهی نصر کمی بیانصافی شد و دقیق روشن نشد. نظر او، نفی مطلق مدرنیته نیست.
این همایش دوروزه توسط کانون اندیشهی جوان و انجمن اسلامی دانشکدهی فنی دانشگاه تهران برپا شده است.